خواستم برایت بنویسم،
خواستم برایت بنویسم،
من برای داشتنت خودم را از دست دادم.
وکاش تو وسطِ تمامِ این دویدنها روبرویم نمیایستادی…
کاش نمیگذاشتیم زانوهایم خم شوند،
زخمی شوند، خسته شوند…
دلم میخواست برایت بنویسم.
من برای داشتنت قیدِ چشمهایم را زدم!
حالا تمام جهانم تیره و تار است. و اما تو…
کاش برای چشمهایم یک قدم برمیداشتی.
آخر برایت نوشته بودم:
چشمهایم خانهی امن توست!.
#فاطمه_سلمانی
🎙
با صدای #سینا_خدادادی
#دکلمه #دیالوگ
من برای داشتنت خودم را از دست دادم.
وکاش تو وسطِ تمامِ این دویدنها روبرویم نمیایستادی…
کاش نمیگذاشتیم زانوهایم خم شوند،
زخمی شوند، خسته شوند…
دلم میخواست برایت بنویسم.
من برای داشتنت قیدِ چشمهایم را زدم!
حالا تمام جهانم تیره و تار است. و اما تو…
کاش برای چشمهایم یک قدم برمیداشتی.
آخر برایت نوشته بودم:
چشمهایم خانهی امن توست!.
#فاطمه_سلمانی
🎙
با صدای #سینا_خدادادی
#دکلمه #دیالوگ
۱۷.۹k
۰۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.