رمان عشق لجباز من
پارت ۵۰
صبح پاشدیم از اتق ها اومدیم بیرون سریع بدو بدو رفتم ارسلانو بغل کردم
من:دلم واست خیلی تنگ شده بود🥲
مهشاد:نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ سنگین باش دختر😂
من:نوموخوام ارسی خودمه
ارسلان:نموخوام و درد دیشب منو گذاشتی رفتی توله سگ😂دلم واست تنگ شده بود نیم وجبی😅
محراب:مهشاد مهشاد تو یه نفر همه کسمی😂عشق دلم هم نفسمی😂
مهشاد:بیخود 😂 کاش همیشه اینطوری باشی نه وقتی باهات قهرم 😂
من:خداروشکر امروز تعطیله😃
ارسلان:ولی تو تمام پروژه هات مونده و اگر هر ۳ ساعت یدونه از بخش هاشو تموم کنی بازم تا چند روز درگیری🥳🤣
من:به تو چه من اصلا میخوام مردود شم😂
ارسلان:اشکال نداره مردود شو ولی واسم عشق اول و اخرم رو بیار 😂
من:ای بابا برو خب عروسک بخر موهاشو شونه کن روانی😂
ارسلان
دیانا نشست پای پروژه اش من و رومینا و اتوسا و رضا هم کمکش کردیم تا بلاخره تموم شد
دیا:هههه هههه هههه ههه اقا ارسلان دیدی تموم شد؟
من:من گفتم به شرطی که خودت بنویسی و فکر کنی نه اینکه چهار نفر بشینن به تو بگن😂
دیا:خفه شو😂
من:چشم عباس اقا😂
دیا:امشب میخوایم با مهشاد بریم کثافت کاری 😂
من:خداحافظ 😂
دیا:همین؟ 😂
من:نخیر گوش کن
حد خودتو بدون
زیادی الکل نخور
لباس خیلی خیلی بازم نمیپوشی
حواست رو جمع میکنی
همینا😌
دیا:چشممممم😂
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
صبح پاشدیم از اتق ها اومدیم بیرون سریع بدو بدو رفتم ارسلانو بغل کردم
من:دلم واست خیلی تنگ شده بود🥲
مهشاد:نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ نوچ سنگین باش دختر😂
من:نوموخوام ارسی خودمه
ارسلان:نموخوام و درد دیشب منو گذاشتی رفتی توله سگ😂دلم واست تنگ شده بود نیم وجبی😅
محراب:مهشاد مهشاد تو یه نفر همه کسمی😂عشق دلم هم نفسمی😂
مهشاد:بیخود 😂 کاش همیشه اینطوری باشی نه وقتی باهات قهرم 😂
من:خداروشکر امروز تعطیله😃
ارسلان:ولی تو تمام پروژه هات مونده و اگر هر ۳ ساعت یدونه از بخش هاشو تموم کنی بازم تا چند روز درگیری🥳🤣
من:به تو چه من اصلا میخوام مردود شم😂
ارسلان:اشکال نداره مردود شو ولی واسم عشق اول و اخرم رو بیار 😂
من:ای بابا برو خب عروسک بخر موهاشو شونه کن روانی😂
ارسلان
دیانا نشست پای پروژه اش من و رومینا و اتوسا و رضا هم کمکش کردیم تا بلاخره تموم شد
دیا:هههه هههه هههه ههه اقا ارسلان دیدی تموم شد؟
من:من گفتم به شرطی که خودت بنویسی و فکر کنی نه اینکه چهار نفر بشینن به تو بگن😂
دیا:خفه شو😂
من:چشم عباس اقا😂
دیا:امشب میخوایم با مهشاد بریم کثافت کاری 😂
من:خداحافظ 😂
دیا:همین؟ 😂
من:نخیر گوش کن
حد خودتو بدون
زیادی الکل نخور
لباس خیلی خیلی بازم نمیپوشی
حواست رو جمع میکنی
همینا😌
دیا:چشممممم😂
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۶۳.۰k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.