فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:78
.............................................................
کره شمالی/
جنی: چیزی شده ؟!
لیسا: هزارتا پیام فرستادن که کجاییم..
جنی: سویونگ مطمئنم الان نگرانمون شدن لطفا با ما بیا برگردیم!
سویونگ: برمیگردم ولی لطفا از گذشته حرفی گفته نشه؛
جنی: حتما کوچولوم خودم با تهیونگ هم صحبت میکنم
سویونگ سمت اتاق کوچکی که داخل مغازه بود رفت لباساشو سریع توی کیفش جا داد و همراه جنی و لیسا سوار ماشین شدن
لیسا: میگم تو پرستاری دیگه نه؟!
جنی: جان؟!
سویونگ : خب اره وقتی اومدم اینجا درسم رو ادامه دادم
جنی: پس چرا توی اون مغازه کار میکنی؟!
سویونگ: راستش من خیلی تنها بودم هیچ کسی رو اینجا ندارم واسه همین تصمیم گرفتم با کار پاره وقت خودمو سرگرم کنم!
جنی: بیخیالش شو انقد به خودت سخت نگیر!
....
جنی: خب رسیدیم پیاده شین..
از ماشین پیاده شدن ساعت12شب بود میخواستن زنگ عمارت رو بزنن که در خودش باز شد وارد شدن همه شون اونجا بودن و انگار کمی ترسیده بودن یا شایدم خیلی زیاد!
تهیونگ عصبی بود بدون توجه به سویونگ سمت جنی رفت و یقه پیراهنش روگرفت
تهیونگ: هیچ معلوم هست گدوم گوری هستی دختره عوضی*داد*
جنی دستای تهیونگ رو از یقه اش جدا کرد
جنی: خفه شو رفته بودم دنبال سویونگ!
تهیونگ با دیدن خواهر کوچولوش که پشت لیسا و جنی بود سمتش رفت و سریع درآغوشش گرفت
تهیونگ: کوچولوی من اینجا چیکار میکنی فک میکردم دیگه نمیبینمت!
سویونگ: اوپا! چرا سر اونی داد زدی ها؟!
تهیونگ با یادآوری چیزی از سویونگ فاصله گرفت و دوباره سمت جنی برگشت
تهیونگ: کل اخبار شده اسمه تو ! همه جای کره جنوبی و کره شمالی پخش شده و الانم خیلی راحت میشناسنت
جنی: منظورت چیه ؟!
کوک: بیا اخبارو نگاه کن!
جنی بی درنگ سمت کاناپه روبه روی تلفزیون رفت و صدای تلفزیون رو آزاد کرد
کانال mbm/ برترین اخبار های کره ی جنوبی
هوانگ یجی: سلام من هوانگ یجی هستم از شبکهmbmامروز خبری به دستمون رسید که قطعا با شنیدنش شوکه میشید! خانم جنی کیم............
لایک30
کامنت 30
سلامممم کیوتام 🫂
خب من زندم و نمردم و مشکلی پیش اومده بود نمی تونستم پارت بزارم ببخشید 🥺🫂
بنظرتون چه چیزی از جنی پخش شده؟!
خماری بد دردیه 😂✨
پارت:78
.............................................................
کره شمالی/
جنی: چیزی شده ؟!
لیسا: هزارتا پیام فرستادن که کجاییم..
جنی: سویونگ مطمئنم الان نگرانمون شدن لطفا با ما بیا برگردیم!
سویونگ: برمیگردم ولی لطفا از گذشته حرفی گفته نشه؛
جنی: حتما کوچولوم خودم با تهیونگ هم صحبت میکنم
سویونگ سمت اتاق کوچکی که داخل مغازه بود رفت لباساشو سریع توی کیفش جا داد و همراه جنی و لیسا سوار ماشین شدن
لیسا: میگم تو پرستاری دیگه نه؟!
جنی: جان؟!
سویونگ : خب اره وقتی اومدم اینجا درسم رو ادامه دادم
جنی: پس چرا توی اون مغازه کار میکنی؟!
سویونگ: راستش من خیلی تنها بودم هیچ کسی رو اینجا ندارم واسه همین تصمیم گرفتم با کار پاره وقت خودمو سرگرم کنم!
جنی: بیخیالش شو انقد به خودت سخت نگیر!
....
جنی: خب رسیدیم پیاده شین..
از ماشین پیاده شدن ساعت12شب بود میخواستن زنگ عمارت رو بزنن که در خودش باز شد وارد شدن همه شون اونجا بودن و انگار کمی ترسیده بودن یا شایدم خیلی زیاد!
تهیونگ عصبی بود بدون توجه به سویونگ سمت جنی رفت و یقه پیراهنش روگرفت
تهیونگ: هیچ معلوم هست گدوم گوری هستی دختره عوضی*داد*
جنی دستای تهیونگ رو از یقه اش جدا کرد
جنی: خفه شو رفته بودم دنبال سویونگ!
تهیونگ با دیدن خواهر کوچولوش که پشت لیسا و جنی بود سمتش رفت و سریع درآغوشش گرفت
تهیونگ: کوچولوی من اینجا چیکار میکنی فک میکردم دیگه نمیبینمت!
سویونگ: اوپا! چرا سر اونی داد زدی ها؟!
تهیونگ با یادآوری چیزی از سویونگ فاصله گرفت و دوباره سمت جنی برگشت
تهیونگ: کل اخبار شده اسمه تو ! همه جای کره جنوبی و کره شمالی پخش شده و الانم خیلی راحت میشناسنت
جنی: منظورت چیه ؟!
کوک: بیا اخبارو نگاه کن!
جنی بی درنگ سمت کاناپه روبه روی تلفزیون رفت و صدای تلفزیون رو آزاد کرد
کانال mbm/ برترین اخبار های کره ی جنوبی
هوانگ یجی: سلام من هوانگ یجی هستم از شبکهmbmامروز خبری به دستمون رسید که قطعا با شنیدنش شوکه میشید! خانم جنی کیم............
لایک30
کامنت 30
سلامممم کیوتام 🫂
خب من زندم و نمردم و مشکلی پیش اومده بود نمی تونستم پارت بزارم ببخشید 🥺🫂
بنظرتون چه چیزی از جنی پخش شده؟!
خماری بد دردیه 😂✨
۹.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.