شروعی بی پایان و پایانی بی شروع
فقط میخواست پذیرفته شود..
در هیاهوی سپهر و زمین;
به دنبال نوری برای امید بود.
میان چشم های برزخی;
میان کسانی که هیچ بهایی بهش نمی دادند ;
میان گرگاهایی در جامعه گوسفندان.))
دید!
با چشمانش نگریست چیزی که ساعت ها هفتهها "ماهها"سال ها و یا حتی قرن هامنتظرش بود
نور امید نبود ولی میتوانست شروعی برای ادامه باشد..
ادامهای پر از انتقام
ادامهای پر از نفرت
ادامهای پر از کشت و کشتار..
اما سوال اصلی این است ..
آیا او میتوانست ادامه دهد؟!
در هیاهوی سپهر و زمین;
به دنبال نوری برای امید بود.
میان چشم های برزخی;
میان کسانی که هیچ بهایی بهش نمی دادند ;
میان گرگاهایی در جامعه گوسفندان.))
دید!
با چشمانش نگریست چیزی که ساعت ها هفتهها "ماهها"سال ها و یا حتی قرن هامنتظرش بود
نور امید نبود ولی میتوانست شروعی برای ادامه باشد..
ادامهای پر از انتقام
ادامهای پر از نفرت
ادامهای پر از کشت و کشتار..
اما سوال اصلی این است ..
آیا او میتوانست ادامه دهد؟!
۲۳۰
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.