نامه من به پدر و مادر نداشته ام ::::::😪😪😪😥😥😥😥😥
:::هیچ مادری، هیچ پدری یا هیچ عاشقی نمی تواند لحظات شیرین بودن در دوران کودکی های فرزندش را از یاد ببرد...
آریا عاشق این است که به انها بگوید عزیزم قربونتون برم پدر و مادر خوشگلم ، نازم، عاشقتونم ووو...پدر و مادر عزیزتر از جااااااااانم «آریا» در میان مردمان دیگر، در هیاهوی آدم بزرگ ها، در ازدحام این شهر شلوووووووغ ،در میان بی رحمی ها،، گم شده است.!!!!!!!!!
آریا مادر را می خواهد نه راه رفتن را، آریا پدر را میخواهد ان دست زمخت و ترک خورده اش را نه خجالت پدر بابت سفره بی نان
و نه دست لرزان و قند بالای بابا را
آریا می خواهد بجای بابا جان دهد ...!!!!
اریا دلش برای خانه بابا تنگ شده است.... حتی اگر مادر عزیزش برایش دیگر سیب زمینی سرخ نکنند و روی آن سس نریزند. آریا می خواهد گوشه لب های ترک خورده اش را با مهر مادر درمان کند،😪😪 هیچ ویتامینی برای او جز آغوش مادرش و دستان تهی پدرش آرامش بخش تر نخواهد بود...... اریا میخواهد بدون انها بمیرد ..... اما حیف که زمان مرگش نامعلومه ،،،،، خودکشی هم گناه بزرگیه!!!!!!!!!! اریا خونه گلی پدر و مادر و صفا و صمیمت همان خانه گلی را میخواهد که انسانیت از خودگذشتگی بخشیدن و خلق و خوی ناب روستایی در آن چون چشمه میجوشید .... پدر و مادر عزیزم الان اریا مرده است فقط زنده متحرکه
اریا میخواهد بمیرد ... اما حیف که زمانش نامعلومه.....
خون نوشته آریا 😪😪😥😥😥😥
آریا عاشق این است که به انها بگوید عزیزم قربونتون برم پدر و مادر خوشگلم ، نازم، عاشقتونم ووو...پدر و مادر عزیزتر از جااااااااانم «آریا» در میان مردمان دیگر، در هیاهوی آدم بزرگ ها، در ازدحام این شهر شلوووووووغ ،در میان بی رحمی ها،، گم شده است.!!!!!!!!!
آریا مادر را می خواهد نه راه رفتن را، آریا پدر را میخواهد ان دست زمخت و ترک خورده اش را نه خجالت پدر بابت سفره بی نان
و نه دست لرزان و قند بالای بابا را
آریا می خواهد بجای بابا جان دهد ...!!!!
اریا دلش برای خانه بابا تنگ شده است.... حتی اگر مادر عزیزش برایش دیگر سیب زمینی سرخ نکنند و روی آن سس نریزند. آریا می خواهد گوشه لب های ترک خورده اش را با مهر مادر درمان کند،😪😪 هیچ ویتامینی برای او جز آغوش مادرش و دستان تهی پدرش آرامش بخش تر نخواهد بود...... اریا میخواهد بدون انها بمیرد ..... اما حیف که زمان مرگش نامعلومه ،،،،، خودکشی هم گناه بزرگیه!!!!!!!!!! اریا خونه گلی پدر و مادر و صفا و صمیمت همان خانه گلی را میخواهد که انسانیت از خودگذشتگی بخشیدن و خلق و خوی ناب روستایی در آن چون چشمه میجوشید .... پدر و مادر عزیزم الان اریا مرده است فقط زنده متحرکه
اریا میخواهد بمیرد ... اما حیف که زمانش نامعلومه.....
خون نوشته آریا 😪😪😥😥😥😥
۷.۰k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.