همچنان که پریروز داشتم از پله ها پایین میومدم برم خونه یه
همچنان که پریروز داشتم از پله ها پایین میومدم برم خونه یه دختری پشت سرم بود دوستش صدا زد گفت جنده شماره 2 و حس کردم با من بود
امروز هم داشتم با بچه های کلاس از پله ها میرفتم بالا برم کلاس یه اکیپی منو دیدن به مسخره صلوات فرستادن
و همچنان دوباره امروز با یکی از بچه ها رفتم بوفه و یه دختری و اکیپش منو دید به مسخره وای وای وایییی کرد
حالا چرا؟ My Islamic hijab 💁♀️
هیچی دیگه، اولش ناراحت شدم ولی الان احساس گنگ بودن دارم🤝✨
امروز هم داشتم با بچه های کلاس از پله ها میرفتم بالا برم کلاس یه اکیپی منو دیدن به مسخره صلوات فرستادن
و همچنان دوباره امروز با یکی از بچه ها رفتم بوفه و یه دختری و اکیپش منو دید به مسخره وای وای وایییی کرد
حالا چرا؟ My Islamic hijab 💁♀️
هیچی دیگه، اولش ناراحت شدم ولی الان احساس گنگ بودن دارم🤝✨
۱.۶k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.