قبلا نسبت به هر چیزی ری اکشن نشون میدادم،ناراحت میشدم، بغ
قبلا نسبت به هر چیزی ریاکشن نشون میدادم،ناراحت میشدم، بغض میکردم، رفتن ها اذیتم میکردن، رفتارهای آدما منو غرق در فکر میکردن!
اما الان؛ همه از من، یه چهره به یادشونه!
یه نفر که همیشه لبخند رو لبشه!
یه مرحله ای هست، بهش میگن بیحسی!
وقتی به اون مرحله میرسی ،ناخودآگاه لبخند رو صورتت ظاهر میشه!
این لبخند یعنی هیچ کاری از دستم برنمیاد و مجبورم به همهی قضاوت ها و حرفا و کنایهها لبخند بزنم، تا کسی کاری بهم نداشته باشه و بتونم تو تنهایی، خودم برای حالِ خوبم بجنگم! همین...
اما الان؛ همه از من، یه چهره به یادشونه!
یه نفر که همیشه لبخند رو لبشه!
یه مرحله ای هست، بهش میگن بیحسی!
وقتی به اون مرحله میرسی ،ناخودآگاه لبخند رو صورتت ظاهر میشه!
این لبخند یعنی هیچ کاری از دستم برنمیاد و مجبورم به همهی قضاوت ها و حرفا و کنایهها لبخند بزنم، تا کسی کاری بهم نداشته باشه و بتونم تو تنهایی، خودم برای حالِ خوبم بجنگم! همین...
۱۲.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۱