منی که....
از درد نمی دانم چه گویم...
به چه تکیه کنم ، به چه بیندیشم....
حق انتخاب که هیچ یک لحظه را نیز نمی توانم شاد باشم .
به مردمی نگاه میکنم که هر کدام از درد تظاهر می کنند .
به گذشته میندیشم گریه ام بند نمی آید!
به آینده میندیشم استرس درونم می خزد!
همچنان نمی دانم ،نمی دانم ونمی دانم.....
(نوشته ای از درون قلبم)
به چه تکیه کنم ، به چه بیندیشم....
حق انتخاب که هیچ یک لحظه را نیز نمی توانم شاد باشم .
به مردمی نگاه میکنم که هر کدام از درد تظاهر می کنند .
به گذشته میندیشم گریه ام بند نمی آید!
به آینده میندیشم استرس درونم می خزد!
همچنان نمی دانم ،نمی دانم ونمی دانم.....
(نوشته ای از درون قلبم)
۵.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.