زندگی دیگه
وقتی بچه بودم توی صفح صبحگاه. صندلی معلم داشتیم .یعنی معلم باید به سوال های دانش آموز پاسخ میداد .از دبیر زبان پرسیدم .اگه ی پاکن داشتی چی رو پاک می کردی . گفت .:غم و غصه ..همه خندیدن .من باخودم گفتم الکیه بابا ی چیز دیگه رو باید پاک کرد .الان که بزرگ شدم میگم ای کاش اون لحظه به معلمم نمی خندیدم .ای کاش الان من اون پاکن رو داشتم وتمام دردهای این مردم رو پاک می کردم .چون الان هست که دیگه حتی به مدادم هم فکر نمی کنم چه برسه به شادی
#لبخند از روی درد
#لبخند از روی درد
۲.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.