هرچقدرمیخواهی بی تفاوت باش نبین ونشنو اماروزی دلت
برای من تنگ خواهد شد نفست بالا نمیاد وخودتوبه درو دیوار میزنی تا پیدایم کنی توی گوگل سرچ میکنی مرا .اما نمی یابی اثری ازمن ویاد این روزها میوفتی که من چقدر التماس کردم چقدر دنبالت گشتم و.چقدرباهمه نامهربانی هات بلاک کردنهات و تلخ بودنهات ویادت میاد چقدر میخواستمت و چقدر دلتنگت بودم و.تو.حتی نخواستی برای لحظه ای کوتاه تورو.ببینم یا بشنوم خیلی بیرحمانه منو.پس زدی .حتی من اگر بدترین ادم دنیا بودم .دوستت داشتم و.پای تو موندم.کاش میدونستی من چه.ادمهایی رو.بخاطر تو.خط زدم و.ازچه کسانی گذشتم.تا باتو.باشم ..وچقدر دلتنگت بودم وتو.برای هر بی لیاقتی وقت گذاشتی اما هیچوقت راضی نشدی ببینمت با اینکه میدونستی این ارزوی منه که ببینمت وباهات حرف بزنم .از دلتنگی دغ کردم و تو.عین خیالت نبود برای همه دردسترس بودی برای من نه .این یکسالی که بلاک بودم ده سال پیرشدم.نه بخاطر بلاک.نه بخاطر حرفها و طئنه های ادمها که پای کسی هستم که دیگری رادوست داره.این حرفها پتکی بودبه سرم اما اونقدردوستت داشتم که برام مهم نبود هرشب بادلتنگی بخواب میرفتم به امید دیدنت فردا اما تو.هرگزنیومدی .این حق من نبود اما همه اینها یادت باشه روزی که تنها شدی دلتنگم بودی .شک نکن میاداونروز...خیلی دوستت دارم و میبخشمت چون نمیخوام اشکی ازچشمانت بیاد تا ابد توقلبمی
۴.۳k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱