نوشته هایی که دیگر مخاطبی ندارد و فقط درد دلی است با کسان
نوشتههایی که دیگر مخاطبی ندارد و فقط درد دلی است با کسانی که تنها اندکی حال آدم را بفهمند، غریبانهترین و دردناکترین نامهها و نوشتههایند.
تصور کن روزگاری همهی آنچه که مینوشتی را مخاطبی بود، خاص و معشوقی بود، خاصتر که اکنون دیگر نیست...
هست
اما در کنار تو نیست
یا معشوقی دیگر اختیار کرده یا کلا بودن در کنار تو برایش ارزشی نداشت
حال به هر دلیل دیگر نیست!
تو میمانی و یک دنیا نوشتهها و عاشقانههای بیمخاطب!
مگر یک آدم چقدر توان دارد که چنین غمی را شاید تا ابد، با خود همراه کند؟!
اما آدمی دوام میآورد؛
نه به اختیار
که به اجبار ...
"مهدی فیض"
#عاشــــــــــقانه#خـــــــــــاص
تصور کن روزگاری همهی آنچه که مینوشتی را مخاطبی بود، خاص و معشوقی بود، خاصتر که اکنون دیگر نیست...
هست
اما در کنار تو نیست
یا معشوقی دیگر اختیار کرده یا کلا بودن در کنار تو برایش ارزشی نداشت
حال به هر دلیل دیگر نیست!
تو میمانی و یک دنیا نوشتهها و عاشقانههای بیمخاطب!
مگر یک آدم چقدر توان دارد که چنین غمی را شاید تا ابد، با خود همراه کند؟!
اما آدمی دوام میآورد؛
نه به اختیار
که به اجبار ...
"مهدی فیض"
#عاشــــــــــقانه#خـــــــــــاص
۴.۴k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳