فیک جونگکوک:انتقام عشق
فیکجونگکوک:انتقام عشق
part²⁶
ویو چهمین
لباس تا زیر سینه هام چاک داشت و باز بود و پشت کمرم هم باز بود
روبهروی جونگکوک ایستادم هرچند که نمیخواستم ولی مجبور بودم
جونگکوک سرش رو بالا آورد و بهمنگاه کرد
_نظر خودته ولی زیادی باز نیست؟
زن"اگه خوشتون نیومده عوض میکنیم"
_عوضش کن
زن"بله آقای جئون"
(زن رو به چهمین میکنه)
زن"خانم شما اینجا منتظر بمونید"
+باشه
باشه ای گفتم و زن رفت دنبال یکی دیگه
برگشتم جونگکوک رو نگاه کردم
فکرکردم دوباره سرش رو کرده توی گوشی که دیدم داره منو نگاه میکنه
+چیه؟
_هیچی
نگاهم رو ازش گرفتم و به بقیهای لباسا نگاه کردم
داشتم لباسا رو نگاه میکردم که چشمم خورد به یه لباس
لباس قشنگی بود
نه زیاد باز بود و نه زیاد بسته
زیادی قشنگ بود
دستم رو به لباس گرفتم
این لباس زیادی قشنگه
دلم میخواست اینو بپوشم ولی نمیشد
این ازدواج واقعی نیست
خواستم از لباس دل بکنم که صدای جونگکوک رو کنارم شنیدم
_قشنگه
(با ترس به سمتش برمیگرده)
+هی ترسیدم
_دوسش داری؟
+ها؟ اعم خب قشنگه
_پس برو بپوشش
+بپوشمش؟
_اره
(جونگکوک لباس رو برمیداره و میده به چهمین)
_برو بپوشش ببین توی تنت قشنگه یا نه
+باش
'دختر به سمت پُر رفت و لباس را پوشید'
'لباس قشنگی خودش را داشت و توی تن دختر قشنگی بیشتر داشت'
'لباس در تن دختر زیباتر از حالت قبل شده بود'
'دختر از پُر بیرون رفت'
'پسر داشت با لباسها نگاه میکرد'
زن"وای خانم چه زیبا شدید"
'پسر با صدای زن به طرف دختر برگشت'
'پسر داشت به زیبایی دختر نگاه میکرد'
'از سر تا بالای دختر را برانداز میکرد"
'دختر در آن لباس پیش از حد زیبا شده بود'
'در حدی زیبا شده بود که تمام کسانی که داخل مغازه بودن نگاهشان روی دختر بود'
'دختران حسرت زیبایی دختر قصه را میخوردن و پسران نداشتن دختر قصه را'
' پسرک قصهای ما یعنی خوشسانش هستکه زنی به این زیبایی دارد یا دختر قصهای ما خوشسانش هست که مَردی به این جذابی دارد'
'یعنی هردو خوشسانشاَند؟'
'پسرک همچنان نگاهش روی دختر بود'
'دومَردی که داخل مغازه بودن به زیبایی دختر نگاه میکردن'
'پسرک متوجه نگاه آن دو مَرد به دختر شد'
'سمت دختر رفت، روبهروی دختر ایستاد'
_بهت میاد، حالا دیگه عوضش کن
+باش
'دختر باشهای گفت و به سمت اتاق پُرو رفت'
'لباس معمولی خودش را پوشید ، لباس را روی دستش انداخت و به بیرون رفت'
'پسر دَم در اتاق پُرو بود'
+اینجا چیکار میکنی؟
_منتظرت بودم
_بِدش به من
+چیو؟
_لباسو
+آهان باشه، بیا
'دختر لباس را به پسر داد و هر دو به سمت صندق رفتن'
'پسر لباس را برای دختر خرید و به بیرون رفتن'
'داشتن به مغازهای دیگرمیرفتن که گوشی جئون زنگ خورد'
'پسر تلفن را جواب داد و بعد از پایان مکالمه رو به دختر کرد'
part²⁶
ویو چهمین
لباس تا زیر سینه هام چاک داشت و باز بود و پشت کمرم هم باز بود
روبهروی جونگکوک ایستادم هرچند که نمیخواستم ولی مجبور بودم
جونگکوک سرش رو بالا آورد و بهمنگاه کرد
_نظر خودته ولی زیادی باز نیست؟
زن"اگه خوشتون نیومده عوض میکنیم"
_عوضش کن
زن"بله آقای جئون"
(زن رو به چهمین میکنه)
زن"خانم شما اینجا منتظر بمونید"
+باشه
باشه ای گفتم و زن رفت دنبال یکی دیگه
برگشتم جونگکوک رو نگاه کردم
فکرکردم دوباره سرش رو کرده توی گوشی که دیدم داره منو نگاه میکنه
+چیه؟
_هیچی
نگاهم رو ازش گرفتم و به بقیهای لباسا نگاه کردم
داشتم لباسا رو نگاه میکردم که چشمم خورد به یه لباس
لباس قشنگی بود
نه زیاد باز بود و نه زیاد بسته
زیادی قشنگ بود
دستم رو به لباس گرفتم
این لباس زیادی قشنگه
دلم میخواست اینو بپوشم ولی نمیشد
این ازدواج واقعی نیست
خواستم از لباس دل بکنم که صدای جونگکوک رو کنارم شنیدم
_قشنگه
(با ترس به سمتش برمیگرده)
+هی ترسیدم
_دوسش داری؟
+ها؟ اعم خب قشنگه
_پس برو بپوشش
+بپوشمش؟
_اره
(جونگکوک لباس رو برمیداره و میده به چهمین)
_برو بپوشش ببین توی تنت قشنگه یا نه
+باش
'دختر به سمت پُر رفت و لباس را پوشید'
'لباس قشنگی خودش را داشت و توی تن دختر قشنگی بیشتر داشت'
'لباس در تن دختر زیباتر از حالت قبل شده بود'
'دختر از پُر بیرون رفت'
'پسر داشت با لباسها نگاه میکرد'
زن"وای خانم چه زیبا شدید"
'پسر با صدای زن به طرف دختر برگشت'
'پسر داشت به زیبایی دختر نگاه میکرد'
'از سر تا بالای دختر را برانداز میکرد"
'دختر در آن لباس پیش از حد زیبا شده بود'
'در حدی زیبا شده بود که تمام کسانی که داخل مغازه بودن نگاهشان روی دختر بود'
'دختران حسرت زیبایی دختر قصه را میخوردن و پسران نداشتن دختر قصه را'
' پسرک قصهای ما یعنی خوشسانش هستکه زنی به این زیبایی دارد یا دختر قصهای ما خوشسانش هست که مَردی به این جذابی دارد'
'یعنی هردو خوشسانشاَند؟'
'پسرک همچنان نگاهش روی دختر بود'
'دومَردی که داخل مغازه بودن به زیبایی دختر نگاه میکردن'
'پسرک متوجه نگاه آن دو مَرد به دختر شد'
'سمت دختر رفت، روبهروی دختر ایستاد'
_بهت میاد، حالا دیگه عوضش کن
+باش
'دختر باشهای گفت و به سمت اتاق پُرو رفت'
'لباس معمولی خودش را پوشید ، لباس را روی دستش انداخت و به بیرون رفت'
'پسر دَم در اتاق پُرو بود'
+اینجا چیکار میکنی؟
_منتظرت بودم
_بِدش به من
+چیو؟
_لباسو
+آهان باشه، بیا
'دختر لباس را به پسر داد و هر دو به سمت صندق رفتن'
'پسر لباس را برای دختر خرید و به بیرون رفتن'
'داشتن به مغازهای دیگرمیرفتن که گوشی جئون زنگ خورد'
'پسر تلفن را جواب داد و بعد از پایان مکالمه رو به دختر کرد'
۶.۸k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.