منم تنها ترین تنها که تنها تر از این تن ها ندیدم
منم تنها ترین تنها که تنها تر از این تن ها ندیدم
نمیدانم چه از دست زمان از دست این تن ها کشیدم
شنیدم که بلا خیزد زتن ها بس به تنهایی نمودم خو
که بس تنها شدم همرنگ تنهای از این تن هابریدم
چه درد فرق تنهای وتن های که درد که هردو حرف تن دارد
شدم بازیچه ی تن ها که تنها خود بدیدن و به این تنها رسیدم
خدایا بی تو تاریکی سختی از برای ما همه تن هاست
از این عصیان تن ها من درون لاک تنهای خزیذم
خدایا این تن ها ویا به هم چسبیده یا از هم بدورن
زتن ها را دمیدی ولرز تنهای تن واز تن ها چه دیدم
نمیدانم چه از دست زمان از دست این تن ها کشیدم
شنیدم که بلا خیزد زتن ها بس به تنهایی نمودم خو
که بس تنها شدم همرنگ تنهای از این تن هابریدم
چه درد فرق تنهای وتن های که درد که هردو حرف تن دارد
شدم بازیچه ی تن ها که تنها خود بدیدن و به این تنها رسیدم
خدایا بی تو تاریکی سختی از برای ما همه تن هاست
از این عصیان تن ها من درون لاک تنهای خزیذم
خدایا این تن ها ویا به هم چسبیده یا از هم بدورن
زتن ها را دمیدی ولرز تنهای تن واز تن ها چه دیدم
۳.۴k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.