jung kook
پارت شش
کراوت وکتشو دراورد اومد روم خیمه زد
هانا:داری چیکار میکنی
جونگکوک:ساکت شو
من رو به قبل تخت هول داد وسرم رو به تاج تخت تکیه داد لبشو اورد و گذاشت روی لبام وبا ولو میبوسید مک هاش هر لحظه قوی تر میشد زبونشو وارد دهنم کرد وزبونمو لمس کرد زبونشو کشید بیرون ودندوناشو وارد لبام کرد که به کتفش چنگ زدم دستامو گرفت ومحکم بالای سرم نگه داشتم دیگه نفسم بند اومد وخواهش کنان به زور گفتم بسه
جونگکوک دندوناشو کشید بیرون
ولب زد:خونت خیلی خوشمزست
دکمه های لباس خوابت رو باز کرد ودندوناشو وارد گردنت کرد
هانا«اه نکن درد داره
پوزخندشو حین مکیدن خونت احساس کردی دندوناشو از گردنت کشید بیرون ولاله گوشت رو لیسید
جونگکوک:خیلی خواستنیه هستی لعنتی
بلوزمو از تنم در اورد با دیدن سینه هام چشماش برق زد وسوتینمو پاره کرد که داد زدم
جونگکوک:خفه شو چه خبرته هنوز که کاری نکردم
هانا:ازت میترسم
جونگکوک:نیاز نیست ازم بترسی خیلی اروم پیش میرم ولی قولم نمیدم
هانا:باشه
نوک سینمو گاز گرفت که ناله هام بیشتر شدن بدنمو به خاطر درد هی تکون میدادم که با پاهاش پاهامو نگه داشت ودستاشوهم دور بدنم قفل کرد
دست از گاز گرفتن سینه هام برداشت وسرشو بلند کرد وشلوارمو از پام در اورد پاهامو تا کردم وبه هم قفلشون کردم
جونگکوک:خجالت نکش تو برای خودمی منم برای تو باشه بیب
هانا:اها باشه
پاهامو اروم باز کردم شرتمو اروم از پام در اورد ودستسو گذاشت وسط پام وعضومو نوازش کرد
جونگکوک:اه لعنتی خیلی خیس کردی منم دیگه تحمل ندارم ولی باید برام ساک بزنی
هانا:چی نه خواهش میکنم هرکاری دوست داری بکن ولی این کار نه
جونگکوک:اتفاقا این کار واجبه باید بکنی
اروم بلند شدی وکمر بندشو باز کردی
جونگکوک:my good girl
اروم شلوارشو از پاش در اوردی با دیدن دیک بزرگش برای خودت صلوات خوندی وبا دهن کوچیکت باید خداحافظی کنی
جونگکوک: زود باش دیگه لعنتی اه...اه مگه نمیبینی درد دارم
زود شورتشو هم از تنش در اوردم ولی زود دستامو گذاشتم روی چشمام که خنده کوکی بلند شد
جونگکوک:سکسی گرل من دستاتو بردار کوکی فاکی منتظره تو
تورو بلند کرد وروی....
کراوت وکتشو دراورد اومد روم خیمه زد
هانا:داری چیکار میکنی
جونگکوک:ساکت شو
من رو به قبل تخت هول داد وسرم رو به تاج تخت تکیه داد لبشو اورد و گذاشت روی لبام وبا ولو میبوسید مک هاش هر لحظه قوی تر میشد زبونشو وارد دهنم کرد وزبونمو لمس کرد زبونشو کشید بیرون ودندوناشو وارد لبام کرد که به کتفش چنگ زدم دستامو گرفت ومحکم بالای سرم نگه داشتم دیگه نفسم بند اومد وخواهش کنان به زور گفتم بسه
جونگکوک دندوناشو کشید بیرون
ولب زد:خونت خیلی خوشمزست
دکمه های لباس خوابت رو باز کرد ودندوناشو وارد گردنت کرد
هانا«اه نکن درد داره
پوزخندشو حین مکیدن خونت احساس کردی دندوناشو از گردنت کشید بیرون ولاله گوشت رو لیسید
جونگکوک:خیلی خواستنیه هستی لعنتی
بلوزمو از تنم در اورد با دیدن سینه هام چشماش برق زد وسوتینمو پاره کرد که داد زدم
جونگکوک:خفه شو چه خبرته هنوز که کاری نکردم
هانا:ازت میترسم
جونگکوک:نیاز نیست ازم بترسی خیلی اروم پیش میرم ولی قولم نمیدم
هانا:باشه
نوک سینمو گاز گرفت که ناله هام بیشتر شدن بدنمو به خاطر درد هی تکون میدادم که با پاهاش پاهامو نگه داشت ودستاشوهم دور بدنم قفل کرد
دست از گاز گرفتن سینه هام برداشت وسرشو بلند کرد وشلوارمو از پام در اورد پاهامو تا کردم وبه هم قفلشون کردم
جونگکوک:خجالت نکش تو برای خودمی منم برای تو باشه بیب
هانا:اها باشه
پاهامو اروم باز کردم شرتمو اروم از پام در اورد ودستسو گذاشت وسط پام وعضومو نوازش کرد
جونگکوک:اه لعنتی خیلی خیس کردی منم دیگه تحمل ندارم ولی باید برام ساک بزنی
هانا:چی نه خواهش میکنم هرکاری دوست داری بکن ولی این کار نه
جونگکوک:اتفاقا این کار واجبه باید بکنی
اروم بلند شدی وکمر بندشو باز کردی
جونگکوک:my good girl
اروم شلوارشو از پاش در اوردی با دیدن دیک بزرگش برای خودت صلوات خوندی وبا دهن کوچیکت باید خداحافظی کنی
جونگکوک: زود باش دیگه لعنتی اه...اه مگه نمیبینی درد دارم
زود شورتشو هم از تنش در اوردم ولی زود دستامو گذاشتم روی چشمام که خنده کوکی بلند شد
جونگکوک:سکسی گرل من دستاتو بردار کوکی فاکی منتظره تو
تورو بلند کرد وروی....
۵۲.۰k
۲۷ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.