پارت ۵ فیک مجنون تو
پارت ۵ فیک مجنون تو
کوک ویو
دیگه زدم به سیم اخر با اینکه گواهی نامه نداشتم ات رو براید استایل بغل کردم و از اون عمارت زدم بیرون ات با چشمای تیله ایش بهم زل زده بود و چیزی نمیگفت گزاشتمش تو ماشین خودمم سوار شدم و از اونجا خارج شدم
کوک: چرا اونکارو کردی چراااااا ؟ (گریه ی خوشحالی )
ات:....
کوک: بگو ات با من حرف بزن بگو چرا منو بوسیدی
ات: (سرش پایین بود )ببخشید من نباید اینکارو میکردم من فقط دوست دارم همین (با بغض میگه جوری که نمیتونی جایی رو خوب ببینه چون چشاش تاره )
کوک: میدونی چیههههه ؟ اصن منم دوست دارم
ات : (تو شکه )
کوک: دیگه تورو به خانوادت پس نمیدم فهمیدی دیگه نمیزارم بری هیچوقت حتی اگه خودتم بخوای نمیزارم برییییی فهمیدی
راوی*
ات سرش رو اروم بالا اورد و تو صورت کوک نگاه کرد و تعجب کرده بود کوک کنار یه ساحل وایساد و از ماشین پیاده شد و رفت در رو برای ات باز کرد و براید بغلش کرد و دوید سمت ساحل و رفت تو اب
ات: میخنده. هییکار میکنی لعنتی همه جام خیس شد 😂
کوک : حقته این همه مدت بهم چیزی نگفتی
ات: خب چی بگم مگه من حق انتخاب دارم
کوک لبخندش محو شد و به ات نگاه کرد و اروم تو اب بغلش کرد و سرش رو بوسید
کوک:شرمندم بانوی من دیگه نمیزارم کسی اذیتت کنه هفته دیگه ۱۸ سالم میشه و من میتونم تورو به فرزند خواندگی بگیرم خوبه
ات : کوک ؟
کوک : جانم
ات: تو واقعا منو دوست داری
کوک : اگه باور نمیکنی یروز بهت ثابت میکنم که جز تو عاشق کس دیگه ای نبودم بهت قول میدم
ات: ولی من امروز جلوی صدها نفر بهت ثابت کردم درسته؟
کوک: اره ات تو شجاع ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
ات: کوک من تورو به اندازه تمام تار های موهام دوست دارم او نه نه به انداز تار های موهای خودت
کوک : چرا میهای تو که بیشتره کلک
ات ویو
بهش گفتم به اندازه تمام موهام دوست دارم ولی یهو یاد این افتادم که من سرتان خون دارم و زیاد دووم نمیارم و باید شیمی درمانی کنم
کوک ویو
دیگه زدم به سیم اخر با اینکه گواهی نامه نداشتم ات رو براید استایل بغل کردم و از اون عمارت زدم بیرون ات با چشمای تیله ایش بهم زل زده بود و چیزی نمیگفت گزاشتمش تو ماشین خودمم سوار شدم و از اونجا خارج شدم
کوک: چرا اونکارو کردی چراااااا ؟ (گریه ی خوشحالی )
ات:....
کوک: بگو ات با من حرف بزن بگو چرا منو بوسیدی
ات: (سرش پایین بود )ببخشید من نباید اینکارو میکردم من فقط دوست دارم همین (با بغض میگه جوری که نمیتونی جایی رو خوب ببینه چون چشاش تاره )
کوک: میدونی چیههههه ؟ اصن منم دوست دارم
ات : (تو شکه )
کوک: دیگه تورو به خانوادت پس نمیدم فهمیدی دیگه نمیزارم بری هیچوقت حتی اگه خودتم بخوای نمیزارم برییییی فهمیدی
راوی*
ات سرش رو اروم بالا اورد و تو صورت کوک نگاه کرد و تعجب کرده بود کوک کنار یه ساحل وایساد و از ماشین پیاده شد و رفت در رو برای ات باز کرد و براید بغلش کرد و دوید سمت ساحل و رفت تو اب
ات: میخنده. هییکار میکنی لعنتی همه جام خیس شد 😂
کوک : حقته این همه مدت بهم چیزی نگفتی
ات: خب چی بگم مگه من حق انتخاب دارم
کوک لبخندش محو شد و به ات نگاه کرد و اروم تو اب بغلش کرد و سرش رو بوسید
کوک:شرمندم بانوی من دیگه نمیزارم کسی اذیتت کنه هفته دیگه ۱۸ سالم میشه و من میتونم تورو به فرزند خواندگی بگیرم خوبه
ات : کوک ؟
کوک : جانم
ات: تو واقعا منو دوست داری
کوک : اگه باور نمیکنی یروز بهت ثابت میکنم که جز تو عاشق کس دیگه ای نبودم بهت قول میدم
ات: ولی من امروز جلوی صدها نفر بهت ثابت کردم درسته؟
کوک: اره ات تو شجاع ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم
ات: کوک من تورو به اندازه تمام تار های موهام دوست دارم او نه نه به انداز تار های موهای خودت
کوک : چرا میهای تو که بیشتره کلک
ات ویو
بهش گفتم به اندازه تمام موهام دوست دارم ولی یهو یاد این افتادم که من سرتان خون دارم و زیاد دووم نمیارم و باید شیمی درمانی کنم
۱۱.۶k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.