کی امروز مدرسه نرفته وقراره براتون پارت بنویسه.بعله من
THE SPY🌘🖤
PART|45
- بلدی؟
با حرف جونگکوک به ماشین مشکی رنگی که کنارش بود نگاه کرد.
پوزخند محوی زد. بلد بود؟ اون هفت سال از عمرش رو حتی با افتضاح ترین ماشین ها دنبال خلافکارهایی که با ماشین به سمت مرز ها فرار میکردند بود.
+یکم
جونگکوک فیلتر سیگارشو زیر کفش اسپرتش خفه کرد.
با چشماش به ماشین اشاره کرد و گفت
-پس بشین، پنج دور میریم هرکی سه دور اول شد برندس.
و با پوزخند به جیمینی که بسمت ماشین میرفت زل زد.
مطمئن بود که نمیتونه ببره، دنسرای کلاب معمولا روی آهنگ ،پیست رقص و پسرا، دخترای هول تمرکز میکردند نه ماشین سواری اونم بصورت حرفهای که بتونه با کسی مثل جونگکوک رقابت کنه.
با پوزخند سمت ماشین رفت چند ثانیه بعد دونفری که توی ماشین بودند منتظر بودند که چراغی که نشون میداد میتونند شروع کنند سبز بشه.
بعد از سبز شدن چراغ صدای کرکنندهی لاستیک هایی که از زمین کنده شدند کل فضا رو دربر گرفت.
جیمین سعی میکرد که از جونگکوک عقب بمونه و بعضی اوقات از قصد فرمون و کج میکرد.
و این جونگکوک بود که واقعا گول بازی ها جیمین رو خورده بود و تمام مدت با پوزخند از آینه بهش نگاه میکرد.
دور اول و جونگکوک برد.
زمانی که جونگکوک از خط پایان رد شد جیمین پاشو روی گاز فشار داد و با مهارت بینظیری جونگکوک رو رد کرد.
جونگکوک همونطور که بهت زده داشت به ماشین مشکی رنگی که تقریبا داشت پرواز میکرد نگاه میکرد دستشو روی دنده محکم کرد و با سرعت به سمت عقب کشید.
انگار اون پسر رو دست کم گرفته بود.
نزدیکش شد و ازش جلو زد.
با صدای بلندی خندید و گفت
-یه لحظه فکرکردم واقعا ماهره.
و این جیمین بود که داشت با پوزخندی به ماشین قرمز رنگ جلوش نگاه میکرد، واقعا فکر کردید بدون اینکه جیمین خودش بزاره جونگکوک ردش کرده بود؟
جیمین تقریبا اندازه جونگکوک حرفهای بود.ولی نمیتونست الان بهش نشون بده.
زمانی که جونگکوک فقط نیممتر با خط پایان فاصله داشت جیمین پاشو روی گاز فشار داد و دومین برد و به نام خودش زد.
جونگکوک اخمی کرد ،الان بنظر جونگکوک دیگه توی یک رقابت واقعی بودن.
جونگکوک جوری داشت میروند که اگه کمی دیگه سرعت ماشین بیشتر میشد درحال پرواز میبود.
واقعا از مهارت پسر موصورتی تعجب کرده بود.
درحالی که داشت بااخم نفس نفس میزد به ماشین مشکی رنگی که دوباره خط پایان و رد کرده بود زل زد.
-زیادی بهش آسون گرفتم.(خشم)
زمانی که به پیچ رسیدند با نامردی تمام از قسمتی که چمن های سبز رنگ بود روند و به مسیر صافی که فاصلهی کمی تا خط پایان داشت رسید.
جیمین با چشمای گرد شده به جونگکوکی که با جرزنی خط پایان رو رد کرده بود زل زد و ناخودآگاه فشار پاش روی پدال گاز کم شد و سرعت ماشین به چهل رسید.
حمایت ؟🖤🩶
PART|45
- بلدی؟
با حرف جونگکوک به ماشین مشکی رنگی که کنارش بود نگاه کرد.
پوزخند محوی زد. بلد بود؟ اون هفت سال از عمرش رو حتی با افتضاح ترین ماشین ها دنبال خلافکارهایی که با ماشین به سمت مرز ها فرار میکردند بود.
+یکم
جونگکوک فیلتر سیگارشو زیر کفش اسپرتش خفه کرد.
با چشماش به ماشین اشاره کرد و گفت
-پس بشین، پنج دور میریم هرکی سه دور اول شد برندس.
و با پوزخند به جیمینی که بسمت ماشین میرفت زل زد.
مطمئن بود که نمیتونه ببره، دنسرای کلاب معمولا روی آهنگ ،پیست رقص و پسرا، دخترای هول تمرکز میکردند نه ماشین سواری اونم بصورت حرفهای که بتونه با کسی مثل جونگکوک رقابت کنه.
با پوزخند سمت ماشین رفت چند ثانیه بعد دونفری که توی ماشین بودند منتظر بودند که چراغی که نشون میداد میتونند شروع کنند سبز بشه.
بعد از سبز شدن چراغ صدای کرکنندهی لاستیک هایی که از زمین کنده شدند کل فضا رو دربر گرفت.
جیمین سعی میکرد که از جونگکوک عقب بمونه و بعضی اوقات از قصد فرمون و کج میکرد.
و این جونگکوک بود که واقعا گول بازی ها جیمین رو خورده بود و تمام مدت با پوزخند از آینه بهش نگاه میکرد.
دور اول و جونگکوک برد.
زمانی که جونگکوک از خط پایان رد شد جیمین پاشو روی گاز فشار داد و با مهارت بینظیری جونگکوک رو رد کرد.
جونگکوک همونطور که بهت زده داشت به ماشین مشکی رنگی که تقریبا داشت پرواز میکرد نگاه میکرد دستشو روی دنده محکم کرد و با سرعت به سمت عقب کشید.
انگار اون پسر رو دست کم گرفته بود.
نزدیکش شد و ازش جلو زد.
با صدای بلندی خندید و گفت
-یه لحظه فکرکردم واقعا ماهره.
و این جیمین بود که داشت با پوزخندی به ماشین قرمز رنگ جلوش نگاه میکرد، واقعا فکر کردید بدون اینکه جیمین خودش بزاره جونگکوک ردش کرده بود؟
جیمین تقریبا اندازه جونگکوک حرفهای بود.ولی نمیتونست الان بهش نشون بده.
زمانی که جونگکوک فقط نیممتر با خط پایان فاصله داشت جیمین پاشو روی گاز فشار داد و دومین برد و به نام خودش زد.
جونگکوک اخمی کرد ،الان بنظر جونگکوک دیگه توی یک رقابت واقعی بودن.
جونگکوک جوری داشت میروند که اگه کمی دیگه سرعت ماشین بیشتر میشد درحال پرواز میبود.
واقعا از مهارت پسر موصورتی تعجب کرده بود.
درحالی که داشت بااخم نفس نفس میزد به ماشین مشکی رنگی که دوباره خط پایان و رد کرده بود زل زد.
-زیادی بهش آسون گرفتم.(خشم)
زمانی که به پیچ رسیدند با نامردی تمام از قسمتی که چمن های سبز رنگ بود روند و به مسیر صافی که فاصلهی کمی تا خط پایان داشت رسید.
جیمین با چشمای گرد شده به جونگکوکی که با جرزنی خط پایان رو رد کرده بود زل زد و ناخودآگاه فشار پاش روی پدال گاز کم شد و سرعت ماشین به چهل رسید.
حمایت ؟🖤🩶
۴.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.