فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:13
.............................................................
عمارت نو ته نام /(رییس تهیونگ)
رییس: برگردید ژاپن .. همچیز حاضره
تهیونگ: من با همش موافقم فقط چرا با گروه جنی؟!
رییس: اونا دومین پرقدرت ترین افراد کره ای هستن...
تهیونگ: ولی اگر نتونستیم باهم کنار بیایم ؟!
رییس: همچین نمیشه.. بازم میگم اگراحتمال زنده بودن تون بیشتر شد جنی کیم رو به قتل برسونید .. بقیش با خودم!
تهیونگ: مأموریت زیاد طول میکشه؟!
رییس: بستگی به خودتون داره .. الانم پاشین خیلی دیره بلیط ها حاضره برگردید ژاپن ..
رزی: ولی حداقل باید ینفرم که شده اونجا باشه تا خبرهارو برامون بیاره... ممکنه گوشی هامون دردسترس نباشند،..
رییس: او .. خوب شد یادم انداختی راستش ما ۲نفر رو همراهتون میفرستیم...
جیسو: خب مادیگه میریم.. ممنون ..
رییس: ۱ساعت تا پروازتون مونده سریع برید .. راستی جیسو تو نرفته بودی ژاپن؟!
جیسو: .. نخیر. قربان کارای پاریس با من بود .
کوک: میگم کی شرکت ها رو اداره میکنه...
رییس: شما فقط برید و مأموریت رو انجام دهید بقیش باما...
بعد از تعظیم کوتاهیی از عمارت خارج شدن هنوز افکارشون درگیر این بود که چجوری باید این همه کاررو انجام بدن اونم بدون پشتیبانی!
......فلش بک ۶ساعت بعد ژاپن.......
تهیونگ ویو: بلآخره رسیدیم.. از هواپیما خارج شدیم به سمت عمارت من حرکت کردیم۳۰مین بعد رسیدیم همه وارد عمارت شدیم..
جیسو: خب بیاید وسایلاتون رو اینجا بذارید بریم پیش رییس جنی....
کوک: من گشنمه یچی بخوریم بعد بریم هوم؟!
رزی: خاک تو سرم اینو ببریم ماموریت؟!( اشاره به کوک)
کوک: نه توروببریم با اون موهات عین جنگل میمونه
رزی: تو برو شیرموزاتو بخور جوجه
کوک: میزنم لهت میکنماااا
رزی: بیا ببینم جوجهه
جیسو: اینا باز شروع کردن
.............................................................
عمارت لیسا: بچه هااا بریم توروخداا
جنی: حالش نی لیسا ..
جیمین: جنییی بیا بریم دیگه
دایون : منم موافقم..
جنی: هوفف.. فقط جون مادرتون آبرومونو نبرید!
لیسا : عیجانم.. خب ازالان گفته باشم کت و شلوار نمیپوشی
جنی: لیسا ول کن ...
لیسا: نخیرر پاشو...
جیمین: من کجا لباس بپوشم!؛
لیسا: جیمینا برو تو اتاق من..
دایون: منم رفتم...
لیسا جنی رو بزور برد تو اتاقش و جنی رو روی میز میکاپ نشوند..
رفت سمت کمد لباسای جنی و هرچی لباس بودو ریخت بیرون..
جنی: لیسااا! کی بعدا جمعش میکننهه...
لیسا: چرت نگو.. میگم چرا همش کت و شلواره؟! ی دست لباسم نداریا! همینجا وایسا برم واسه هردومون لباس بیارم....
لیسا از اتاق خارج شد و به سمت اتاقش دوید یادش نبود جیمین تو اتاقشه درو با شتاب باز کرد ک جیمین رو با بالا تنه لخت دید
لیسا: *جیغ خیلی بلند*
جیمین: چته... من لختم تو جیغ میکشی..*تعجب*
لیسا: جیمینا.. توی کمدم دوتا لباس مشکی هس.. روبه چپ..
پارت:13
.............................................................
عمارت نو ته نام /(رییس تهیونگ)
رییس: برگردید ژاپن .. همچیز حاضره
تهیونگ: من با همش موافقم فقط چرا با گروه جنی؟!
رییس: اونا دومین پرقدرت ترین افراد کره ای هستن...
تهیونگ: ولی اگر نتونستیم باهم کنار بیایم ؟!
رییس: همچین نمیشه.. بازم میگم اگراحتمال زنده بودن تون بیشتر شد جنی کیم رو به قتل برسونید .. بقیش با خودم!
تهیونگ: مأموریت زیاد طول میکشه؟!
رییس: بستگی به خودتون داره .. الانم پاشین خیلی دیره بلیط ها حاضره برگردید ژاپن ..
رزی: ولی حداقل باید ینفرم که شده اونجا باشه تا خبرهارو برامون بیاره... ممکنه گوشی هامون دردسترس نباشند،..
رییس: او .. خوب شد یادم انداختی راستش ما ۲نفر رو همراهتون میفرستیم...
جیسو: خب مادیگه میریم.. ممنون ..
رییس: ۱ساعت تا پروازتون مونده سریع برید .. راستی جیسو تو نرفته بودی ژاپن؟!
جیسو: .. نخیر. قربان کارای پاریس با من بود .
کوک: میگم کی شرکت ها رو اداره میکنه...
رییس: شما فقط برید و مأموریت رو انجام دهید بقیش باما...
بعد از تعظیم کوتاهیی از عمارت خارج شدن هنوز افکارشون درگیر این بود که چجوری باید این همه کاررو انجام بدن اونم بدون پشتیبانی!
......فلش بک ۶ساعت بعد ژاپن.......
تهیونگ ویو: بلآخره رسیدیم.. از هواپیما خارج شدیم به سمت عمارت من حرکت کردیم۳۰مین بعد رسیدیم همه وارد عمارت شدیم..
جیسو: خب بیاید وسایلاتون رو اینجا بذارید بریم پیش رییس جنی....
کوک: من گشنمه یچی بخوریم بعد بریم هوم؟!
رزی: خاک تو سرم اینو ببریم ماموریت؟!( اشاره به کوک)
کوک: نه توروببریم با اون موهات عین جنگل میمونه
رزی: تو برو شیرموزاتو بخور جوجه
کوک: میزنم لهت میکنماااا
رزی: بیا ببینم جوجهه
جیسو: اینا باز شروع کردن
.............................................................
عمارت لیسا: بچه هااا بریم توروخداا
جنی: حالش نی لیسا ..
جیمین: جنییی بیا بریم دیگه
دایون : منم موافقم..
جنی: هوفف.. فقط جون مادرتون آبرومونو نبرید!
لیسا : عیجانم.. خب ازالان گفته باشم کت و شلوار نمیپوشی
جنی: لیسا ول کن ...
لیسا: نخیرر پاشو...
جیمین: من کجا لباس بپوشم!؛
لیسا: جیمینا برو تو اتاق من..
دایون: منم رفتم...
لیسا جنی رو بزور برد تو اتاقش و جنی رو روی میز میکاپ نشوند..
رفت سمت کمد لباسای جنی و هرچی لباس بودو ریخت بیرون..
جنی: لیسااا! کی بعدا جمعش میکننهه...
لیسا: چرت نگو.. میگم چرا همش کت و شلواره؟! ی دست لباسم نداریا! همینجا وایسا برم واسه هردومون لباس بیارم....
لیسا از اتاق خارج شد و به سمت اتاقش دوید یادش نبود جیمین تو اتاقشه درو با شتاب باز کرد ک جیمین رو با بالا تنه لخت دید
لیسا: *جیغ خیلی بلند*
جیمین: چته... من لختم تو جیغ میکشی..*تعجب*
لیسا: جیمینا.. توی کمدم دوتا لباس مشکی هس.. روبه چپ..
۶.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.