پارت ۶

پارت ۶

ا.ت ویو
بعد از تمرین با بچه ها رفتم پیش مربی
+ اهه یه سوال
$ بپرس
+ جعون جانگکوک کجا زندگی میکنه
$ نمیدونی؟عجیبه معلومه اصلا نمیشناسیش
چون منم نمیشناسمش و هیچکس نمیشناستش حتی خودش
+ مربی من عجله دارم گفتگو رو برای زمانی دیگه بزارین لطفا
$ باشه لوکیشن رو برات فرستادم
+ کجا؟
$ واتس اپ
+ مگه دارین شمارمو
$ بله توی رزومه اتون هس
+ اوکی بای
بعد از زر زدن با مربی از سالن بیرون زدم
دروغ چرا از زر زدن باهاش خوشم میاد چون بر خلاف
اینکه ۴۳ سالشه ولی جذابه هنوز زن هم نگرفته برام عجیبه
سوار موتور شدم کلاهمو سر گذاشتم و حرکت کردم به ادرسی که لوکیشن میگه


۲ ساعت بعد
لعنت بهش خونه اش تو جزیره اس (اسم بزارین برا جزیره )
موتورمو پارک کردم و کلاهمو در اوردم
به سمت دکل کرایه رفتم
و یه جت کرایه کردم سوارش شدم و به سمت جزیره رفتم
یعنی همیشه با جت میره خونش؟
به جزیره رسیدم از اون چیزی که فکرش رو میکردم
رویایی تر و باحال تر بود
اما خر عر عر نمیکرد توش تازه سگا هم پرواز نمیکردن
انگار خودش تنها زندگی میکنه تو این جزیره
یعنی انقد پولداره؟!
به قصرش رسیدم خب خیلی بزرگ بود پس قطعا خونه نبود
دره عمارت و حل دادم که باز شد
واا یعنی چی ؟ تو عمارت پنج شیش تا مرد درشت جثه وایساده بودن
اما جلوی در کسی نبود
+ اهم سلام من با اقای جعون کار دارم
؟ نسبت؟
+ اممم گفته بودن برای تمرین بیام پیششون
؟ میتونی بری بالا پشت بوم
وای نگاه کنا برای دیدنش چه دروغی سره هم کردم
رفتم بالا پشت بوم
داشت شنا میکرد و حواسش به منظره بود
+ اهم
برگشت و بهم نگاه کرد
_ تو برا چی اومدی لینجا
همینطوری که حرف میزد از استخر میومد بیرون و ...