پارت ۹ فیک مجنون تو
پارت ۹ فیک مجنون تو
راوی
الان چندین سال میگزره و امروز تولد ۲۵ سالگیه جونکوکه و ات الان سرطانش شدید تر شده واسه همین خوانواده تهیونگ گفتن که دلشون نمیخواد که تهیونگ با یه زن مریض زندگی کنی واشه همین ازدواجشون کنسل شد و ات الان ۲۱ سالشه ولی دانشگاه میره و توی خونه تنها زندگی میکنه چون خانوادش بخاطر مریضیش ازش متنفر شدن ات شیمی درمانی کرده و هیچ مویی نداره (اته عزیزم ازت معذرت میخوام که داستانتو به بدترین شکل ممکن پیش بردم )
ات ویو
امروز تولد کوک بود بعد از اینکه از دانشگاه برگشتم خونه از یه انلاین شاپ با تمام پولایی که تو این ۹ سال پس انداز کردم یه ساعت برای کوک خریدم و بعد ۱ ساعت تحویل گرفتم مثل هر سال براش کادو کردم و یه نامه نوشتم و براش پست کردم و فرستادم
نامه :
کوک عزیزم تولدت مبارک امید وارم همیشه شاد باشی
به امید دیدار دوباره ی ما
من هر روز دارم بخاطرت با این بیماری میجنگم مواضب خودت باش
راوی
پشت ساعت ات اسم خودشو حک کرده بود که کوک وقتی ساعت رو میندازه یاد ات بیافته کوک هم هر سال بعد از تولدش به خونه ی ات میاد و با اون هم یه تولد با یه کیک میگیره ولی ات نمیدونه که کوک دوست دختر داره کوک هم بعضی وقتا به ات سر میزنه ..
ات ۹ ساله که تنهای تولد میگیره برای خودش و افسردگیش شدید تر شده چشماش بوی اشک میده ولی همیشه لبخند میزنه و میگه دنیا هنوز قشنگیاشو داره
راوی
الان چندین سال میگزره و امروز تولد ۲۵ سالگیه جونکوکه و ات الان سرطانش شدید تر شده واسه همین خوانواده تهیونگ گفتن که دلشون نمیخواد که تهیونگ با یه زن مریض زندگی کنی واشه همین ازدواجشون کنسل شد و ات الان ۲۱ سالشه ولی دانشگاه میره و توی خونه تنها زندگی میکنه چون خانوادش بخاطر مریضیش ازش متنفر شدن ات شیمی درمانی کرده و هیچ مویی نداره (اته عزیزم ازت معذرت میخوام که داستانتو به بدترین شکل ممکن پیش بردم )
ات ویو
امروز تولد کوک بود بعد از اینکه از دانشگاه برگشتم خونه از یه انلاین شاپ با تمام پولایی که تو این ۹ سال پس انداز کردم یه ساعت برای کوک خریدم و بعد ۱ ساعت تحویل گرفتم مثل هر سال براش کادو کردم و یه نامه نوشتم و براش پست کردم و فرستادم
نامه :
کوک عزیزم تولدت مبارک امید وارم همیشه شاد باشی
به امید دیدار دوباره ی ما
من هر روز دارم بخاطرت با این بیماری میجنگم مواضب خودت باش
راوی
پشت ساعت ات اسم خودشو حک کرده بود که کوک وقتی ساعت رو میندازه یاد ات بیافته کوک هم هر سال بعد از تولدش به خونه ی ات میاد و با اون هم یه تولد با یه کیک میگیره ولی ات نمیدونه که کوک دوست دختر داره کوک هم بعضی وقتا به ات سر میزنه ..
ات ۹ ساله که تنهای تولد میگیره برای خودش و افسردگیش شدید تر شده چشماش بوی اشک میده ولی همیشه لبخند میزنه و میگه دنیا هنوز قشنگیاشو داره
۶.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.