پارت ۲
پارت ۲
مهمون ها اومدن
تهیونگ یجوری نگام میکرد نمدونم چش بود
∞:خوش اومدین بشینین☺
نشستن منو جینا هم نشستیم
که یهو ته چند تا سوال ازمون پرسید انگار بازرس بود
«علامت تهیونگ ❥»
❥:شما دوتا چند ساله ازدواج کردین؟! (پوکر و سرد)
∞:۴سال
❥: همو چی صدا می کنید؟؟
ღ:من جوجو، جوجه صداش میکنم
∞:من کوکو، کوکی، کوک صداش میکنم
❥:هوم.اونوقت بچه دارین؟؟
დ∞:نه
❥ جالبه
დ:عامم شام امادس
ویو نویسنده:
شام رو خوردن و چند ساعتی گپ زدن و رقصیدن و رفتن خونشون
ویو جینا:
اخیششش چقد خوش گذشتت
خسته شدم
کوک بیا بریم بخوابیم خوابم میاد
کوک قبول کرد و رفتم خواب های شیرین دیدند....
ادامه دارد
مهمون ها اومدن
تهیونگ یجوری نگام میکرد نمدونم چش بود
∞:خوش اومدین بشینین☺
نشستن منو جینا هم نشستیم
که یهو ته چند تا سوال ازمون پرسید انگار بازرس بود
«علامت تهیونگ ❥»
❥:شما دوتا چند ساله ازدواج کردین؟! (پوکر و سرد)
∞:۴سال
❥: همو چی صدا می کنید؟؟
ღ:من جوجو، جوجه صداش میکنم
∞:من کوکو، کوکی، کوک صداش میکنم
❥:هوم.اونوقت بچه دارین؟؟
დ∞:نه
❥ جالبه
დ:عامم شام امادس
ویو نویسنده:
شام رو خوردن و چند ساعتی گپ زدن و رقصیدن و رفتن خونشون
ویو جینا:
اخیششش چقد خوش گذشتت
خسته شدم
کوک بیا بریم بخوابیم خوابم میاد
کوک قبول کرد و رفتم خواب های شیرین دیدند....
ادامه دارد
۳.۵k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.