make you mine part : ۲
یه چند نفری بودن اونجا
دیانا : عع.... چه خبر از اینورا....!
سومین : بازم قاطی کردم
نشستی زمین کنار دوستت و با هم داشتین سیگار میکشیدین
دیانا : چیشده؟!
سومین : همیشگی.... مامانم....
همینطور داشتی سیگارتو میکشیدی که یه هو یکی سیگارتو از دهنت کشید سرتو بلند کردی....
+ چی کار میکنی، بدش بهم....
سیگارو پرت کرد اونور دوست پسر قبلیت بود
# مگه نگفتم تو حق نداری سیگار بکشی؟!
+ به تو مربوط نمیشه ما الان دیگه هیچ رابطه ای با هم نداریم...
# راست میگی منو به اون پسره ی آیدل فروختی... +خفه شو لی جون... به تو ربطی نداره.... من اونو دوست دارم
# ولی بازم من هنوزم دوست دارم
+ ولی من بهت هیچ احساسی ندارم
# اشکال نداره...
+ ببین دست بردار از من... نمیخوام دیگه تو زندگیم دخالت کنی.
دستش رو گذاشت روی دستت که روی زمین بود لباشو نزدیک کرد بهت و خواست که ببوستت تو هم داشتی مقاومت میکردی و از صورتت محکم گرفته بود که یهو یکی زد به شونه ی لی جون
جونگکوک : چخبر رفیق...
ولی تو نشناختی کی بود چون ماسک داشت لی جون هم با یکی دیگه اشتباه گرفت
لی جون : عع خوبم از تو چخبر...
خلاصه تو رو از اون موقعیت نجاتت داد برگشتنی خونه دوباره افتاد دنبالت وقتی جلوی خونتون رسیدین خواست دستشو بزاره رو شونت ولی مامانت از خونه در اومد جونگکوک هم فوری از اونجا دور شد
مامان : کجا بودی تو سومین... از صبح به تلفن هام جواب نمیدی....! نگران شدم دختر...!
سومین : خوبم من
خیلی بی تفاوت رفتی اتاقت و درو بستی
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
ویو جونگکوک :
جانگ کوک رفت از طریق کمپانی تمام آمار خانواده تون رو در آورد و همه چی رو درمورد مامانت و تو فهمید حتی شمارت رو پیدا کرد و گوشیت رو هک کردی وقتی داشت توی فایل های گوشیت فضولی میکرد عکسای کیوت، لباتو غنچه کردی و چشاتو درشت خودتو لوس کردی حتی یه چند تا عکسای سکسی که روتخت با لباس زیر داشتی رو دید... ولی وقتی عکسای با سیگارت رو دید اعصابش خورد شد
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
ویو سومین :
فرداش رفتی مدرسه... ولی کلا تو مدرسه بی حوصله بودی هندزفری رو انداختی گوشت و همینطور راه میرفتی بر خورد کردی به یه دختره مقصر هم تو بودی در اصل ولی چون حال و حوصله نداشتی به چیز و ناچیز اعتراض میکردی
سومین : هویییی... عذر خواهی نمیکنی؟!
دختره : هه... من یا تو؟!
+ الان انتظار داری من عذر خواهی کنم؟!
^ آره... زود باش..
+ باشه
ادامه فیک داخل کامنت ها
(گایز یادم رفت بگم سومین همون شما هستین نمیخواستم اسمش رو ا.ت بزارم)
دیانا : عع.... چه خبر از اینورا....!
سومین : بازم قاطی کردم
نشستی زمین کنار دوستت و با هم داشتین سیگار میکشیدین
دیانا : چیشده؟!
سومین : همیشگی.... مامانم....
همینطور داشتی سیگارتو میکشیدی که یه هو یکی سیگارتو از دهنت کشید سرتو بلند کردی....
+ چی کار میکنی، بدش بهم....
سیگارو پرت کرد اونور دوست پسر قبلیت بود
# مگه نگفتم تو حق نداری سیگار بکشی؟!
+ به تو مربوط نمیشه ما الان دیگه هیچ رابطه ای با هم نداریم...
# راست میگی منو به اون پسره ی آیدل فروختی... +خفه شو لی جون... به تو ربطی نداره.... من اونو دوست دارم
# ولی بازم من هنوزم دوست دارم
+ ولی من بهت هیچ احساسی ندارم
# اشکال نداره...
+ ببین دست بردار از من... نمیخوام دیگه تو زندگیم دخالت کنی.
دستش رو گذاشت روی دستت که روی زمین بود لباشو نزدیک کرد بهت و خواست که ببوستت تو هم داشتی مقاومت میکردی و از صورتت محکم گرفته بود که یهو یکی زد به شونه ی لی جون
جونگکوک : چخبر رفیق...
ولی تو نشناختی کی بود چون ماسک داشت لی جون هم با یکی دیگه اشتباه گرفت
لی جون : عع خوبم از تو چخبر...
خلاصه تو رو از اون موقعیت نجاتت داد برگشتنی خونه دوباره افتاد دنبالت وقتی جلوی خونتون رسیدین خواست دستشو بزاره رو شونت ولی مامانت از خونه در اومد جونگکوک هم فوری از اونجا دور شد
مامان : کجا بودی تو سومین... از صبح به تلفن هام جواب نمیدی....! نگران شدم دختر...!
سومین : خوبم من
خیلی بی تفاوت رفتی اتاقت و درو بستی
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
ویو جونگکوک :
جانگ کوک رفت از طریق کمپانی تمام آمار خانواده تون رو در آورد و همه چی رو درمورد مامانت و تو فهمید حتی شمارت رو پیدا کرد و گوشیت رو هک کردی وقتی داشت توی فایل های گوشیت فضولی میکرد عکسای کیوت، لباتو غنچه کردی و چشاتو درشت خودتو لوس کردی حتی یه چند تا عکسای سکسی که روتخت با لباس زیر داشتی رو دید... ولی وقتی عکسای با سیگارت رو دید اعصابش خورد شد
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
ویو سومین :
فرداش رفتی مدرسه... ولی کلا تو مدرسه بی حوصله بودی هندزفری رو انداختی گوشت و همینطور راه میرفتی بر خورد کردی به یه دختره مقصر هم تو بودی در اصل ولی چون حال و حوصله نداشتی به چیز و ناچیز اعتراض میکردی
سومین : هویییی... عذر خواهی نمیکنی؟!
دختره : هه... من یا تو؟!
+ الان انتظار داری من عذر خواهی کنم؟!
^ آره... زود باش..
+ باشه
ادامه فیک داخل کامنت ها
(گایز یادم رفت بگم سومین همون شما هستین نمیخواستم اسمش رو ا.ت بزارم)
۱۱.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.