our song part : 11
ماريا : سلام اسم من مارياس... به پاریس خوش اومدی
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
بنظر دختر مهربونی میومد
ولی آلیس نمیتونست به رابطه اون و تهیونگ حسودی نکنه
حالا ماریا سرش را روی پاهای تهیونگ گذاشته بود و یک ریز برایش از یک ماهی که تهیونگ نبود تعریف میکرد
هیچ چیزی از حرفهایشان که در مورد مسائل کاری و غیره بود نمیفهمید
با پایش روی زمین بی حوصله ضربه میزد تهیونگ تمام حواسش را به دختری که روی پاهایش خوابیده بود داده بود و هیچ توجهی به آلیسی که ناخودآگاه بغض کرده بود نداشت
ماريا : لعنت بهت ته...حتی از این زاویه هم جذابی
جيمين : بسه چقدر لاس میزنین شما دو تا باهم هر کی ندونه....
آلیس دیگه چیزی از حرفهاشون نشنید بی سر و صدا از خونه بیرون زده بود.
نمیدونست قراره کجا بره...توی این وقته شب چیکار کنه فقط میدونست دیگه نمیتونست توی اون جمع نفس بکشه اره اون به ماریا حسودی میکرد...
بین کوچه پس کوچه ها گم شده بود... کم کم ترس همه وجودش رو در بر میگرفت
مرد مستی تعقیبش میکرد و آلیس مدام به خودش لعنت میفرستاد که چرا همچین کار احمقانه ای کرده مرد رفته رفته نزدیکتر میشد و آلیس به کوچه بن بست خورده بود
مرد بدون هیچ حرفی فقط با یک لبخند کریح دختر را به دیوار پشت سرش کوبوند و سرش را داخل گودی گردن آلیس فرو کرد
صدای داد و بیداد دختر سکوت کوچه را در هم میشکست ولی دریغ از یک رهگذر دیگه امید نجاتی براش نمونده بود فقط میتونست دست و پا بزنه و با گریه درخواست کمک بکنه
مرد با شدت ازش جدا شد و روی زمین افتاد
مرد بعد از خوردن یک کتک حسابی پا به فرار گذاشت لحظه ای بعد تهیونگ با چشمانی به خون نشسته مقابل آلیس ایستاده بود
تهیونگ : داری این وقت شب بیرون چه غلطی میکنی؟
آلیس : مهمه؟ حتی نفهمیدی کی از خونه بیرون زدم
تهیونگ : لعنت بهت اگه بلایی سرت میومد
آلیس : پیش الیزابت سر افکنده میشدی؟ برو به مهمونات برس...پارتنرت نگرانت میشه
تهیونگ : تو یه احمقی... تو هیچی نمیدونی
آلیس : من احمقم؟ بس کن از اینجا برو نمیخوام ببینمت
چشم های پسر از اشک برق میزد و صدایش میلرزید
تهیونگ : تو یه احمقی که متوجه اطرافت نیستی
آلیس خواست حرفی بزنه که با کوبیده شدنش به دیوار و نشستن داغی لبهای تهیونگ روی لبهاش لال شدآلیس توی دلش تشری به خودش زد :
چیه نکنه فکر میکردی تو رابطه ای نیست؟
دست زنونه ای مقابلش قرار گرفت
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت یادتون نره
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
بنظر دختر مهربونی میومد
ولی آلیس نمیتونست به رابطه اون و تهیونگ حسودی نکنه
حالا ماریا سرش را روی پاهای تهیونگ گذاشته بود و یک ریز برایش از یک ماهی که تهیونگ نبود تعریف میکرد
هیچ چیزی از حرفهایشان که در مورد مسائل کاری و غیره بود نمیفهمید
با پایش روی زمین بی حوصله ضربه میزد تهیونگ تمام حواسش را به دختری که روی پاهایش خوابیده بود داده بود و هیچ توجهی به آلیسی که ناخودآگاه بغض کرده بود نداشت
ماريا : لعنت بهت ته...حتی از این زاویه هم جذابی
جيمين : بسه چقدر لاس میزنین شما دو تا باهم هر کی ندونه....
آلیس دیگه چیزی از حرفهاشون نشنید بی سر و صدا از خونه بیرون زده بود.
نمیدونست قراره کجا بره...توی این وقته شب چیکار کنه فقط میدونست دیگه نمیتونست توی اون جمع نفس بکشه اره اون به ماریا حسودی میکرد...
بین کوچه پس کوچه ها گم شده بود... کم کم ترس همه وجودش رو در بر میگرفت
مرد مستی تعقیبش میکرد و آلیس مدام به خودش لعنت میفرستاد که چرا همچین کار احمقانه ای کرده مرد رفته رفته نزدیکتر میشد و آلیس به کوچه بن بست خورده بود
مرد بدون هیچ حرفی فقط با یک لبخند کریح دختر را به دیوار پشت سرش کوبوند و سرش را داخل گودی گردن آلیس فرو کرد
صدای داد و بیداد دختر سکوت کوچه را در هم میشکست ولی دریغ از یک رهگذر دیگه امید نجاتی براش نمونده بود فقط میتونست دست و پا بزنه و با گریه درخواست کمک بکنه
مرد با شدت ازش جدا شد و روی زمین افتاد
مرد بعد از خوردن یک کتک حسابی پا به فرار گذاشت لحظه ای بعد تهیونگ با چشمانی به خون نشسته مقابل آلیس ایستاده بود
تهیونگ : داری این وقت شب بیرون چه غلطی میکنی؟
آلیس : مهمه؟ حتی نفهمیدی کی از خونه بیرون زدم
تهیونگ : لعنت بهت اگه بلایی سرت میومد
آلیس : پیش الیزابت سر افکنده میشدی؟ برو به مهمونات برس...پارتنرت نگرانت میشه
تهیونگ : تو یه احمقی... تو هیچی نمیدونی
آلیس : من احمقم؟ بس کن از اینجا برو نمیخوام ببینمت
چشم های پسر از اشک برق میزد و صدایش میلرزید
تهیونگ : تو یه احمقی که متوجه اطرافت نیستی
آلیس خواست حرفی بزنه که با کوبیده شدنش به دیوار و نشستن داغی لبهای تهیونگ روی لبهاش لال شدآلیس توی دلش تشری به خودش زد :
چیه نکنه فکر میکردی تو رابطه ای نیست؟
دست زنونه ای مقابلش قرار گرفت
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت یادتون نره
۱.۶k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.