شعر
*نمی دانم چرا من دوستت دارم*
لبم با خنده بیگانه و از هر جمع بیزارم
برای انتخاب تو به قلب خود بدهکارم
اسیر یک خودآزاری که راه پیش و پس بسته
میان جاده ای مانده، به درد خود گرفتارم
هزاران بار !صد توبه!!! شکستم ،باز برگشتم
به تو دل بستم و عمری پشیمانم ازین کارم
فقط میخواستم باشی، اگر چه دور یا دیری...
تمام شهر میخندد به اوضاع اسفبارم
تو راندی من به دنبالت ،گلایه؟ حرف؟ نه ! تنها_
سکوت و دیر فهمیدم که از اول زیانکارم
نه زیبایی نه جذابی نه عاشق نه وفاداری!
کسی حتی نمیداند چرا من دوستت دارم ؟
#دلنوشته
لبم با خنده بیگانه و از هر جمع بیزارم
برای انتخاب تو به قلب خود بدهکارم
اسیر یک خودآزاری که راه پیش و پس بسته
میان جاده ای مانده، به درد خود گرفتارم
هزاران بار !صد توبه!!! شکستم ،باز برگشتم
به تو دل بستم و عمری پشیمانم ازین کارم
فقط میخواستم باشی، اگر چه دور یا دیری...
تمام شهر میخندد به اوضاع اسفبارم
تو راندی من به دنبالت ،گلایه؟ حرف؟ نه ! تنها_
سکوت و دیر فهمیدم که از اول زیانکارم
نه زیبایی نه جذابی نه عاشق نه وفاداری!
کسی حتی نمیداند چرا من دوستت دارم ؟
#دلنوشته
۵.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۰