اون پرواز هیرت انگیز
part 14
تهیونگ و یو
رفتم در رو باز کردم من از دیدن اون خوشحال بودم اما اون از دست من ناراحت بود ازش عضر خواهی کردم بخاطر دخالتم پس از رفتنش به این نتیجه رسیدم که خانم یونگ هی تو خونش تنها زندگی نمیکنه قلب منم همراه اونه وقتی دیدم نمیزاره رفتم از زیر در خونش نگاهش میکردم حرفاش تموم شد زد زیر آواز صدای فوق العاده داشت دیدم دفترش رو گزاشت کنار و پاشد همزمان با موسیقی که میخوند شروع به رقصیدن کرد خیلی خوب میرقصید دوباره عاشقش شدم
جونکوک و یو
داشتم تو لایو با پیج فیک عشقم رو دید میزم مثل اینکه قلبم دیگه با خودم نیست با خانم یون هست تا دیدم یکی تهدیدش کرد خواستم برم جواب طرف رو بدم دیدم تهیونگ رفت و جوابش رو داد با گوشی رفتم ببینم چه خبره دیدم در خونه خانم یون داره باز میشه گوشیم رو گذاشتم رو صدا ضبط کن و بعد گزاشتمش دم خونه تهیونگ تو گلدون صداشون رو گوش دادم بعدشم از اینکه تهیونگ قبل من جواب اون فرد رو داد خوشحال بودم چون العان فقط من و کلی آدم قریبه دیگه توی لایو داشتم معشوقم رو نگاه میکردم
از زبان نویسنده
هیچ کدوم از هم خبر ندارن ماه ها گذشت تهیونگ به یونگ هی اعتراف کرد هردو عاشق هم شدن اولین قرارشون توی کافه مورد علاقه تهیونگ بود کافه ای خلوت طوری که انگار متدروکست ساب کافه هم هروقت تهیونگ وارد میشه مغازه رو میبنده ت میره و فقط برای خدمات میاد اونها قرار دومشون رو هم گزاشتن برنامه ریختن قرار سوم توی یه جای خوب باشه مثل شهر بازی اما اونا نمیدونن که قراره قبل قرارشون تو شهر بازی بعد چند روز تاخیر یه جا دیگه قرار بزارن و از اونجا به شهر بازی برن
چطور بود قراره پارت بعد یه کوچولو اسمات شه حقیقتا اسماتم نه درحد یکی دوتا بوسی چیزی و فقط حرفای 18+لطفا اگه ناراحت میشین تو کامنت ها بگید تا نزارم
تهیونگ و یو
رفتم در رو باز کردم من از دیدن اون خوشحال بودم اما اون از دست من ناراحت بود ازش عضر خواهی کردم بخاطر دخالتم پس از رفتنش به این نتیجه رسیدم که خانم یونگ هی تو خونش تنها زندگی نمیکنه قلب منم همراه اونه وقتی دیدم نمیزاره رفتم از زیر در خونش نگاهش میکردم حرفاش تموم شد زد زیر آواز صدای فوق العاده داشت دیدم دفترش رو گزاشت کنار و پاشد همزمان با موسیقی که میخوند شروع به رقصیدن کرد خیلی خوب میرقصید دوباره عاشقش شدم
جونکوک و یو
داشتم تو لایو با پیج فیک عشقم رو دید میزم مثل اینکه قلبم دیگه با خودم نیست با خانم یون هست تا دیدم یکی تهدیدش کرد خواستم برم جواب طرف رو بدم دیدم تهیونگ رفت و جوابش رو داد با گوشی رفتم ببینم چه خبره دیدم در خونه خانم یون داره باز میشه گوشیم رو گذاشتم رو صدا ضبط کن و بعد گزاشتمش دم خونه تهیونگ تو گلدون صداشون رو گوش دادم بعدشم از اینکه تهیونگ قبل من جواب اون فرد رو داد خوشحال بودم چون العان فقط من و کلی آدم قریبه دیگه توی لایو داشتم معشوقم رو نگاه میکردم
از زبان نویسنده
هیچ کدوم از هم خبر ندارن ماه ها گذشت تهیونگ به یونگ هی اعتراف کرد هردو عاشق هم شدن اولین قرارشون توی کافه مورد علاقه تهیونگ بود کافه ای خلوت طوری که انگار متدروکست ساب کافه هم هروقت تهیونگ وارد میشه مغازه رو میبنده ت میره و فقط برای خدمات میاد اونها قرار دومشون رو هم گزاشتن برنامه ریختن قرار سوم توی یه جای خوب باشه مثل شهر بازی اما اونا نمیدونن که قراره قبل قرارشون تو شهر بازی بعد چند روز تاخیر یه جا دیگه قرار بزارن و از اونجا به شهر بازی برن
چطور بود قراره پارت بعد یه کوچولو اسمات شه حقیقتا اسماتم نه درحد یکی دوتا بوسی چیزی و فقط حرفای 18+لطفا اگه ناراحت میشین تو کامنت ها بگید تا نزارم
۹۴
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.