سرشارم
سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو از آدمیانی که به تعطیلی میروند؛
قلبی که روی دست بهار مانده است،
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال می روند.
سرشارم از شکایت سنگها وقتی که در ترنم رودخانه ترک می خورند،
سرشارم از برف، از ترنم انگور، نور
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوسهایی مملو از آدمیانی که به تعطیلی میروند؛
قلبی که روی دست بهار مانده است،
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال می روند.
سرشارم از شکایت سنگها وقتی که در ترنم رودخانه ترک می خورند،
سرشارم از برف، از ترنم انگور، نور
۷.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.