فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:1۸
....................
جنی ویو: ۲ساعت گذشت منم حالم بهتر شده بود .. دایونم که میگفت من نمیخورم از همه مست تر بود .. لیسا پخش زمین شده بود جیمین هم پیدا نبود سویچ ماشین هم به اون بود . پاشدم دست دایون رو گرفتم و لیسا رو بزور بیدار کردم پاشدیم به سمت خروجی رفتیم از بار زدیم بیرون لیسا کفشاشو در آورد .. و پرتش کرد سمت یه مرد
لیسا: هوییی تو! بیا سوارت شم *داد*
جنی : اون یارو روشو برگردوند.وایسا! تهیونگ؟! ن بابا هنوز مستم قاطی کردم.. ن خودشه! نه بابا..
تهیونگ: چته دیونه!
جیسو: هوییی آقای محترم مزاحم تهیونگ خانم نشو *داد*
تهیونگ ویو: ۲ساعت گذشت. رزی پیداش نبود این دوتا هم عین دیونه ها شده بودن اینارو ببرم تو ماشین بعدش برمیگردم رزی رو پیدا میکنم پاشدم دستشون رو گرفتم و سمت ماشین میبردم که یه چیز محکم به سرم خورد.. برگشتم که با جنی و دوتا دختر دیگه که معلوم بود زیادی مستن مواجه شدم..
لیسا: زودباش تو خر منی بیا سوارت شم..
جنی: خفه شو*روبه لیسا*
تهیونگ: اینارو جم کن ببرشون خونه...
دایون: هی زنیکه با شوهر من درست بحرف*روبه تهیونگ*
جنی: ناسلامتی من زنما!
جنی: اونا رفتن و من موندم با این دوتا دییونه گوشیم رو درآوردم چشام تار میدید شماره جیمین رو پیدا کردم و بهش زنگیدم...
(جنی+جیمین -)
-ها؟!
+زهرمار بیخاصیت کجایی ؟!
-بار
+بیا بیرون دیگع
-اومدم وایسا
(پایان/)
جیمین ویو: با صدای زنگ گوشی بیدار شدم جنی بود باید میرفتم بیرون منتظرم بودن پاشدم لباسامو پوشیدم رفتم سمت اون دختره و لبشو کوتاه بوسیدم
جیمین: اینم به عنوان آخرین بوسه!
ازاونجا زدم بیرون دیدم جنی رو زمین نشسته و دایون و لیسا همو بغل کرده بودن و داشتن بلند میخندیدن.
جیمین: جنی .. اومدم بریم..
جنی: خاک تو سرت زیپ شلوارت بازه ..
جیمین: ها؟! (به شلوارش نگاه کرد و سریع زیپشو بست .. جنی پاشد و دست اون دوتا رو گرفت.. چون جیمین کاملا مستیش پریده بود اون رانندگی میکرد.. بعد چندمین رسیدن خونه ... و وارد عمارت شدن).
جنی: من میرم اتاقم یکم بخوابم هنوز وقت مونده.. و تو این دوتا رو ببر تو اتاقشون...
جیمین: اوفف... اینارو چجوری ببرم..
جنی: هرجور دلت میخواد..
جیمین ویو: با هزارتا بدبختی این دوتا رو بردم تو اتاقشون دوتا سیلی هم خوردم... رفتم تو اتاق خودم به فکر اون دختره بودم.. منو نمیشناخت ولی باهام خوابید عجب!.
که چشمام گرم شد و خوابیدم..
.......................
تهیونگ ویو: جیسو و کوک رو بردم و سوار ماشین شدن سریع خوابشون برد رفتم داخل بار چندباری به رزی زنگ زدم ولی جواب نمیداد...
لعنتی کجا رفته این دختر!..
گوشه به گوشه بار رو گشتم نبود! ..
رزی ویو: بیدار شدم دیدم اون یاروعه نیست پاشدم دیدم کل تخت کثیف شده .. اون مرتیکه رفته! مطمئنم پول اتاق رونداده!
شرط:
لایک:۱۰
کامنت:۱۰
پارت:1۸
....................
جنی ویو: ۲ساعت گذشت منم حالم بهتر شده بود .. دایونم که میگفت من نمیخورم از همه مست تر بود .. لیسا پخش زمین شده بود جیمین هم پیدا نبود سویچ ماشین هم به اون بود . پاشدم دست دایون رو گرفتم و لیسا رو بزور بیدار کردم پاشدیم به سمت خروجی رفتیم از بار زدیم بیرون لیسا کفشاشو در آورد .. و پرتش کرد سمت یه مرد
لیسا: هوییی تو! بیا سوارت شم *داد*
جنی : اون یارو روشو برگردوند.وایسا! تهیونگ؟! ن بابا هنوز مستم قاطی کردم.. ن خودشه! نه بابا..
تهیونگ: چته دیونه!
جیسو: هوییی آقای محترم مزاحم تهیونگ خانم نشو *داد*
تهیونگ ویو: ۲ساعت گذشت. رزی پیداش نبود این دوتا هم عین دیونه ها شده بودن اینارو ببرم تو ماشین بعدش برمیگردم رزی رو پیدا میکنم پاشدم دستشون رو گرفتم و سمت ماشین میبردم که یه چیز محکم به سرم خورد.. برگشتم که با جنی و دوتا دختر دیگه که معلوم بود زیادی مستن مواجه شدم..
لیسا: زودباش تو خر منی بیا سوارت شم..
جنی: خفه شو*روبه لیسا*
تهیونگ: اینارو جم کن ببرشون خونه...
دایون: هی زنیکه با شوهر من درست بحرف*روبه تهیونگ*
جنی: ناسلامتی من زنما!
جنی: اونا رفتن و من موندم با این دوتا دییونه گوشیم رو درآوردم چشام تار میدید شماره جیمین رو پیدا کردم و بهش زنگیدم...
(جنی+جیمین -)
-ها؟!
+زهرمار بیخاصیت کجایی ؟!
-بار
+بیا بیرون دیگع
-اومدم وایسا
(پایان/)
جیمین ویو: با صدای زنگ گوشی بیدار شدم جنی بود باید میرفتم بیرون منتظرم بودن پاشدم لباسامو پوشیدم رفتم سمت اون دختره و لبشو کوتاه بوسیدم
جیمین: اینم به عنوان آخرین بوسه!
ازاونجا زدم بیرون دیدم جنی رو زمین نشسته و دایون و لیسا همو بغل کرده بودن و داشتن بلند میخندیدن.
جیمین: جنی .. اومدم بریم..
جنی: خاک تو سرت زیپ شلوارت بازه ..
جیمین: ها؟! (به شلوارش نگاه کرد و سریع زیپشو بست .. جنی پاشد و دست اون دوتا رو گرفت.. چون جیمین کاملا مستیش پریده بود اون رانندگی میکرد.. بعد چندمین رسیدن خونه ... و وارد عمارت شدن).
جنی: من میرم اتاقم یکم بخوابم هنوز وقت مونده.. و تو این دوتا رو ببر تو اتاقشون...
جیمین: اوفف... اینارو چجوری ببرم..
جنی: هرجور دلت میخواد..
جیمین ویو: با هزارتا بدبختی این دوتا رو بردم تو اتاقشون دوتا سیلی هم خوردم... رفتم تو اتاق خودم به فکر اون دختره بودم.. منو نمیشناخت ولی باهام خوابید عجب!.
که چشمام گرم شد و خوابیدم..
.......................
تهیونگ ویو: جیسو و کوک رو بردم و سوار ماشین شدن سریع خوابشون برد رفتم داخل بار چندباری به رزی زنگ زدم ولی جواب نمیداد...
لعنتی کجا رفته این دختر!..
گوشه به گوشه بار رو گشتم نبود! ..
رزی ویو: بیدار شدم دیدم اون یاروعه نیست پاشدم دیدم کل تخت کثیف شده .. اون مرتیکه رفته! مطمئنم پول اتاق رونداده!
شرط:
لایک:۱۰
کامنت:۱۰
۸.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.