درس کوفتی
امروز توی کلاس تحقیر شدم :)
همه افراد کلاس خندیدن اما من با یه لبخند تلخ تخته رو میپاییدم . قطره شور اشک مثل یه مروارید خونی از چشمهام افتاد ولی هیچکس متوجه غم و فشار روی من نبود . همه به ضعف من خندیدن اما من گریه کردم ، اونقدر که کل صورتم خیس اشکهام شده بود .
درسته دیره اما نه برای من ..
دیگه نمیخوام پشت سایه ها قایم شم ، من همیچین ادمی نبودم:((
همه افراد کلاس خندیدن اما من با یه لبخند تلخ تخته رو میپاییدم . قطره شور اشک مثل یه مروارید خونی از چشمهام افتاد ولی هیچکس متوجه غم و فشار روی من نبود . همه به ضعف من خندیدن اما من گریه کردم ، اونقدر که کل صورتم خیس اشکهام شده بود .
درسته دیره اما نه برای من ..
دیگه نمیخوام پشت سایه ها قایم شم ، من همیچین ادمی نبودم:((
۴.۰k
۱۸ بهمن ۱۴۰۰