اگر دنیا شود آخر تو از چشمم نمی افتی
اگر دنیا شود آخر تو از چشمم نمی افتی
به جانم گر زنی آذر تو از چشمم نمی افتی
دلم را گر بسوزانی، کشی آن را به ویرانی
کنی عشق مرا پرپر، تو از چشمم نمی افتی
اگر صد چون تو از رضوان، فرستد ایزد منان
به دستان جامی از کوثر، تو از چشمم نمی افتی
کنی گر با دلم بازی، مرا در آتش اندازی
نمانی پیش من دیگر، تو از چشمم نمی افتی
دلم را گر بیازاری، ز چشمم سیل خون باری
کنی دریاچه ی احمر، تو ازچشمم نمی افتی
گرت شهری بدی گوید, زخویت عیب ها جوید
ولو بالای هر منبر، تو از چشمم نمی افتی
نفس تا می شود جاری، درون سینه جا داری
بمان تا آن دم آخر، تو از چشمم نمی افتی....
به جانم گر زنی آذر تو از چشمم نمی افتی
دلم را گر بسوزانی، کشی آن را به ویرانی
کنی عشق مرا پرپر، تو از چشمم نمی افتی
اگر صد چون تو از رضوان، فرستد ایزد منان
به دستان جامی از کوثر، تو از چشمم نمی افتی
کنی گر با دلم بازی، مرا در آتش اندازی
نمانی پیش من دیگر، تو از چشمم نمی افتی
دلم را گر بیازاری، ز چشمم سیل خون باری
کنی دریاچه ی احمر، تو ازچشمم نمی افتی
گرت شهری بدی گوید, زخویت عیب ها جوید
ولو بالای هر منبر، تو از چشمم نمی افتی
نفس تا می شود جاری، درون سینه جا داری
بمان تا آن دم آخر، تو از چشمم نمی افتی....
۱.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.