پارت ۱۵
روز سه شنبه با کل اکیپ کنفرانسی حرف زدیم و ساعت ۸ پروازمون بود من آماده شده بودم و اومدم سوار ماشین شدم و رفتم فرودگاه و دیدم یکی زد پشت کمرم برگشتم نگاهش کردم یههوو دیدم ارسی بغضم رو قورت دادم و بهش محل ندادم و رفتم نشستم رو صندلی
ارسی=از محل دیانا ناراحت شدم و دیدم کل بر و بچ اومدن و همه سلام به من و دیانا کردن و
نیکا = ارسی تو اینجا چکار میکنی
ارسی=اومدم شما رو برای اخرین بار با هاتون خداحفظی کنم که یهووو یکی گفت عشقم دیدم تینا دیدم انگار دیانا براش مهم نبود منم گفتم سلام دارایی زندگیم
نیکا=دیانا از این سر تر همه بچه ها گفتن اره و زدن زیر خنده
دیانا=حالم بد بود فقط جلوی چشام سیاهی میرفت بلند شدم که مثل این معتاد ها هستن که راه میرن تو حال خودشون نیستن (بیا بچمم معتاد شد🤣🤣🥺)بعد یهوو نیکا گفت دیانا دیانا دیانا(با داد)
یه پسره اومد دستم گرفت به نام رضا بود گفت خوبی
دیانا =گفتم آره که نیکا اومد پیشم و گفت دیانا خوبی گفتم آره آبجی
رضا=چقدر شکل دیانا رحیمی بود همکلاسی دانشگام یهووو گفتم دیانا رحیمی
دیانا = بفرمایید
رضا =من رو یادت نمیاد منم رضا کیانی
دیانا=واقعا خودتی
رضا=اره
دیانا= بیا بغلم
رضا رفتم تو بغلش
و مجری گفت لطفا مسافران ترکیه حرکت کنند من از رضا خداحافظی کردم و بغش کردم و یه نگاهی به ارسی انداختم انگار عصابم نداشت🤪🤪رفتیم با بچه ها سوار هواپیما شدیم و راه افتادیم منم با گوشیم و هنس فری اهنگ
سه چار صبح فقط من و آروم میکرد چشای تو کنارت موج اروم میزد
و ۲ساعت دیگش یه استوری گذاشتم عکس از اکیپ و پل استانبول و اولین نفر ارسی بود 🥺😢😢
ارسی=از محل دیانا ناراحت شدم و دیدم کل بر و بچ اومدن و همه سلام به من و دیانا کردن و
نیکا = ارسی تو اینجا چکار میکنی
ارسی=اومدم شما رو برای اخرین بار با هاتون خداحفظی کنم که یهووو یکی گفت عشقم دیدم تینا دیدم انگار دیانا براش مهم نبود منم گفتم سلام دارایی زندگیم
نیکا=دیانا از این سر تر همه بچه ها گفتن اره و زدن زیر خنده
دیانا=حالم بد بود فقط جلوی چشام سیاهی میرفت بلند شدم که مثل این معتاد ها هستن که راه میرن تو حال خودشون نیستن (بیا بچمم معتاد شد🤣🤣🥺)بعد یهوو نیکا گفت دیانا دیانا دیانا(با داد)
یه پسره اومد دستم گرفت به نام رضا بود گفت خوبی
دیانا =گفتم آره که نیکا اومد پیشم و گفت دیانا خوبی گفتم آره آبجی
رضا=چقدر شکل دیانا رحیمی بود همکلاسی دانشگام یهووو گفتم دیانا رحیمی
دیانا = بفرمایید
رضا =من رو یادت نمیاد منم رضا کیانی
دیانا=واقعا خودتی
رضا=اره
دیانا= بیا بغلم
رضا رفتم تو بغلش
و مجری گفت لطفا مسافران ترکیه حرکت کنند من از رضا خداحافظی کردم و بغش کردم و یه نگاهی به ارسی انداختم انگار عصابم نداشت🤪🤪رفتیم با بچه ها سوار هواپیما شدیم و راه افتادیم منم با گوشیم و هنس فری اهنگ
سه چار صبح فقط من و آروم میکرد چشای تو کنارت موج اروم میزد
و ۲ساعت دیگش یه استوری گذاشتم عکس از اکیپ و پل استانبول و اولین نفر ارسی بود 🥺😢😢
۲۳.۳k
۲۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.