رمان عاشقم باش 🫀🙃 پارات 13
نیکا امیر شام خوردن ارسلان رفت برسونشون
منم ظرفا رو شستم رفتم خوابیدم
اینقدر خسته بودم
ارسلان ،،،دیانا من اومدم امیر نیکا رو رسوندم
دیانا،،خوب بیا بگیر بخواب
ارسلان،،خوابیدیی
دیانا،، خوب چکار کنم خواب دارم
من،خوب برو بخواب
منم که دیدم خوابیده گفتم تحت رو تکواندو بخوابه خودم رو کاناپه خوابیدم
صبح دیانا بیدار شد
دیانا،،ارسلان
من،،بله بزار بخوابیم
دیانا،،پاشو چرا رو کاناپه خوابیدی
این پارات کمه چون باید بریم منو دوستم استخره ترکیه
جاتون خالی😁😁😁
منم ظرفا رو شستم رفتم خوابیدم
اینقدر خسته بودم
ارسلان ،،،دیانا من اومدم امیر نیکا رو رسوندم
دیانا،،خوب بیا بگیر بخواب
ارسلان،،خوابیدیی
دیانا،، خوب چکار کنم خواب دارم
من،خوب برو بخواب
منم که دیدم خوابیده گفتم تحت رو تکواندو بخوابه خودم رو کاناپه خوابیدم
صبح دیانا بیدار شد
دیانا،،ارسلان
من،،بله بزار بخوابیم
دیانا،،پاشو چرا رو کاناپه خوابیدی
این پارات کمه چون باید بریم منو دوستم استخره ترکیه
جاتون خالی😁😁😁
۳۹.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.