این خود منم یه بار نزدیک ساعت ۵ونیم شیش. بود هیچکی خونه ن
این خود منم یه بار نزدیک ساعت ۵ونیم شیش. بود هیچکی خونه نبود داشتم جارو میکشیدم برقا رفت من نه اينترنت داشتم نه شارژ تلفنی زنگ بزنم به مامانم فکر میکردم اگه برق بره تلفنه خونه هم قطع میشه بعد حیاط ما وقتی چراغ روشن نیست ترسناک میشه من تو حال بودم یه دفعه یه صدای از تو اتاق اومد از ترس گریم گرفت نشستم رو مبل گریه کردن تا مامانم آمد انقدر بهم خندید 🤣🤣🤣🤣😅
۳.۳k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.