فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:57
.............................................................
کره شمالی/
جنی: چرا ازمون فرار میکنه؟!
تهیونگ: بیا درموردش نحرفیم..
هردو سکوت کردن و به مرکز خرید بزرگی که برای اونها جای خوبی نبود و هر لحظه امکان داشت لو برن و دستگیربشن زل زده بودن که جیمین و لیسا از مغازه خارج شدن
لیسا: چییزم تو دهن صاحب مغازه خوبه ؟!
جیمین: خو بنده خدا چیکار کنه عه وا..
جنی: چی شده ؟!
لیسا: بیشور بی مصرف بهم گفت سینه هات کوچیکه لباسه برات زشت میشه منم با پا قشنگ زدم اونجاش ناکارش کردم..
جنی: چه جا.. وات د فاک؟!
تهیونگ: بقیه کجان ؟!
جیمین: هیچی دیگه همه اونجا دارن به پای یارو میوفتن کار به اداره پلیس نکشه
جنی: همینوکم داشتیم
لیسا: خو تقصیر خودش بود
با صدای جیسو روشونو برگردوندن پسره گوشی دستش بود و به حرفای جیسو اهمیتی نمی داد
جیسو: بابا اصن اون مریضه نمیدونه چی میگه..
پسره: مریضه خب چرا میاریدش بیرون! من فردا نتونم بچه درست کنم تو میایی برام درست میکنی؟!
جیسو: داداش اوکی ولی انقد بی سانسور نحرف..
لیسا: عهه اونی ولش ببینم چیکار میکنه جوجو
۲۰مین بعد اداره پلیس هوآن/
جنی: بیا راحت شدی؟!
جنی رو به لیسا گفت و لیسا درجواب فقط لبخند ملیحی زد..
بازرس هان: خب.. ببینم موضوع چیه؟!
پسره: ایشون با پا زد به دی..
جیسو: گفتم انقد بی سانسور نحرف*داد*
پسره: خب دیگه زد اونجام فک کنم نمیتونم پچه دار شم
جنی: پسرا هم بچه دار میشن؟!
رزی: زنشو میگه*خنده*
تهیونگ اونر نشسته بود و از خوراکی هایی که روی میز بازرس هان بود میخورد
بازرس هان: عزیزم آب نمیخوای برات بیارم؟!*تمسخر*
تهیونگ: چرا اتفاقا تشنه م بود*دهن پر*
پارت:57
.............................................................
کره شمالی/
جنی: چرا ازمون فرار میکنه؟!
تهیونگ: بیا درموردش نحرفیم..
هردو سکوت کردن و به مرکز خرید بزرگی که برای اونها جای خوبی نبود و هر لحظه امکان داشت لو برن و دستگیربشن زل زده بودن که جیمین و لیسا از مغازه خارج شدن
لیسا: چییزم تو دهن صاحب مغازه خوبه ؟!
جیمین: خو بنده خدا چیکار کنه عه وا..
جنی: چی شده ؟!
لیسا: بیشور بی مصرف بهم گفت سینه هات کوچیکه لباسه برات زشت میشه منم با پا قشنگ زدم اونجاش ناکارش کردم..
جنی: چه جا.. وات د فاک؟!
تهیونگ: بقیه کجان ؟!
جیمین: هیچی دیگه همه اونجا دارن به پای یارو میوفتن کار به اداره پلیس نکشه
جنی: همینوکم داشتیم
لیسا: خو تقصیر خودش بود
با صدای جیسو روشونو برگردوندن پسره گوشی دستش بود و به حرفای جیسو اهمیتی نمی داد
جیسو: بابا اصن اون مریضه نمیدونه چی میگه..
پسره: مریضه خب چرا میاریدش بیرون! من فردا نتونم بچه درست کنم تو میایی برام درست میکنی؟!
جیسو: داداش اوکی ولی انقد بی سانسور نحرف..
لیسا: عهه اونی ولش ببینم چیکار میکنه جوجو
۲۰مین بعد اداره پلیس هوآن/
جنی: بیا راحت شدی؟!
جنی رو به لیسا گفت و لیسا درجواب فقط لبخند ملیحی زد..
بازرس هان: خب.. ببینم موضوع چیه؟!
پسره: ایشون با پا زد به دی..
جیسو: گفتم انقد بی سانسور نحرف*داد*
پسره: خب دیگه زد اونجام فک کنم نمیتونم پچه دار شم
جنی: پسرا هم بچه دار میشن؟!
رزی: زنشو میگه*خنده*
تهیونگ اونر نشسته بود و از خوراکی هایی که روی میز بازرس هان بود میخورد
بازرس هان: عزیزم آب نمیخوای برات بیارم؟!*تمسخر*
تهیونگ: چرا اتفاقا تشنه م بود*دهن پر*
۴.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.