- زندگی روی لبه تیغ -
𝘱𝘢𝘳𝘵 ¹
*****
یه نفس نصف باقی مونده بطری ِ شامپاین رو سر کشید و به تانکر پشت سرش تکیه داد ، بطری رو بی هوا به سمت جلوی کارخونه پرت کرد ، اما به جای صدای شکستن صدایی دیگه شنید :
_ شامپاین با ترکيبات مرکبات ؟ واوو ... نمیدونستم مزاحمی مست اینجاست !
دختر بی توجه به صدای قدمهای یک آلفا که نزدیک تانکر میومد ، بطری دیگری برداشت مشغول باز کردنش شد و گفت :
× گورتو گم کن !
مرد نزدیکش اومد و درحالی که بطری رو از دستش میکشید گفت :
_ عاعا کوچولو ، انگار بت یاد ندادن از اون زبون سرکشت باید چطوری استفاده کنی !
دختر با تنفر تکیه شو از تانکر گرفت و شونه به شونه آلفا ایستاد و گفت :
× زبونم تو کارهای دیگه ماهره ، میتونم نشونت بدم آلفا ولی قبلش باید زنده بمونی !
مرد پوزخندی زد و به نزدیک امگا اومد و گفت :
_ مشتاقم ببینم رو تخت هم انقد بی پروا هستی یا نه لاو !
دختر با دستش سینه آلفا رو ذره ای هل داد که البته اون از جاش جم نخورد اما خودش کمی عقب تر رفت و گفت :
× من مثل امگاهای دورت نیستم که محتاج نگاهت باشم عوضی ، حیف که باید بدون قتل فقط اینجا رو آتیش بزنم برم تا اون پیرکفتار ضرنزنه وگرنه خونت حلاله آلفا !
آلفا نزدیک امگا اومد دستشو دور کمرش حلقه کرد و گفت :
_ واوو ، جرئت داری بار دیگه بم فحش بده خانم کوچولو از اون پیرکفتار بیشتر ازم متنفر میشی !
× حرومزاده تو سگ کی باشی بخوای بر ...
که حرفش با بوسه ای از سمت آلفا قطع شد ، اون عوضی حتی یک ثانیه مک نزد فقط لباشو گاز میگرفت !
دختر خونش به جوش اومده بود ، اون لعنتی اولین بوسه شو گرفته بود !
با تمام توان سعی کرد هلش بده اما نشد ، اول فکر کرد گیر یه آلفای خون خالص افتاده اما بعد فهمید اون یه آنیگماست !
آنیگما دست از گازگرفتن لباش کشید و سرشو عقب تر برد و گفت :
_ تصور اینکه تنِ اغواگرت با مارکا و بوسه هام طراحی شده هاردم میکنه امگا !
امگا فرصتی نداد و از عصبانیت لگدی به لای پای آلفا زد و فاک !
اون آنیگما دادِ نسبتا آرومی زد و به تانکر تکیه داد ، امگا چاقوی جیبی شو از جیب شلوارش برداشت و جلوی آلفا رفت و چاقو رو زیر گردنش گزاشت و گفت :
× هیچکی حق نداره اولین بوسه مو بگیره و بام مثل هرزه ها رفتار کنه و هیچ ترکشی بش نخوره حتی تو آنیگما !
آنیگما با وجود دردِ لای پاش پوزخندی نثار حرف امگا کرد و تکیه شو از تانکر گرفت ، درحالی که به چشمهای امگا نگاه میکرد و با دستش گردن امگا رو لمس میکرد گفت :
_ آه امگا ... مشکلی با مردن ندارم وقتی قبلش مارکت کرده باشم !
قبل اینکه دختر فرصت کنه چاقو رو تو گردن اون آنیگما ِ لعنتی فرو کنه با صدای انفجار و دیدن آتیش که هرلحظه بشون نزدیک تر میشد ، گفت :
× فاک بت آنیگما ! جفتمون میمیریم ! یادم رفت کدسفید رو فعال کنم !
****
*****
یه نفس نصف باقی مونده بطری ِ شامپاین رو سر کشید و به تانکر پشت سرش تکیه داد ، بطری رو بی هوا به سمت جلوی کارخونه پرت کرد ، اما به جای صدای شکستن صدایی دیگه شنید :
_ شامپاین با ترکيبات مرکبات ؟ واوو ... نمیدونستم مزاحمی مست اینجاست !
دختر بی توجه به صدای قدمهای یک آلفا که نزدیک تانکر میومد ، بطری دیگری برداشت مشغول باز کردنش شد و گفت :
× گورتو گم کن !
مرد نزدیکش اومد و درحالی که بطری رو از دستش میکشید گفت :
_ عاعا کوچولو ، انگار بت یاد ندادن از اون زبون سرکشت باید چطوری استفاده کنی !
دختر با تنفر تکیه شو از تانکر گرفت و شونه به شونه آلفا ایستاد و گفت :
× زبونم تو کارهای دیگه ماهره ، میتونم نشونت بدم آلفا ولی قبلش باید زنده بمونی !
مرد پوزخندی زد و به نزدیک امگا اومد و گفت :
_ مشتاقم ببینم رو تخت هم انقد بی پروا هستی یا نه لاو !
دختر با دستش سینه آلفا رو ذره ای هل داد که البته اون از جاش جم نخورد اما خودش کمی عقب تر رفت و گفت :
× من مثل امگاهای دورت نیستم که محتاج نگاهت باشم عوضی ، حیف که باید بدون قتل فقط اینجا رو آتیش بزنم برم تا اون پیرکفتار ضرنزنه وگرنه خونت حلاله آلفا !
آلفا نزدیک امگا اومد دستشو دور کمرش حلقه کرد و گفت :
_ واوو ، جرئت داری بار دیگه بم فحش بده خانم کوچولو از اون پیرکفتار بیشتر ازم متنفر میشی !
× حرومزاده تو سگ کی باشی بخوای بر ...
که حرفش با بوسه ای از سمت آلفا قطع شد ، اون عوضی حتی یک ثانیه مک نزد فقط لباشو گاز میگرفت !
دختر خونش به جوش اومده بود ، اون لعنتی اولین بوسه شو گرفته بود !
با تمام توان سعی کرد هلش بده اما نشد ، اول فکر کرد گیر یه آلفای خون خالص افتاده اما بعد فهمید اون یه آنیگماست !
آنیگما دست از گازگرفتن لباش کشید و سرشو عقب تر برد و گفت :
_ تصور اینکه تنِ اغواگرت با مارکا و بوسه هام طراحی شده هاردم میکنه امگا !
امگا فرصتی نداد و از عصبانیت لگدی به لای پای آلفا زد و فاک !
اون آنیگما دادِ نسبتا آرومی زد و به تانکر تکیه داد ، امگا چاقوی جیبی شو از جیب شلوارش برداشت و جلوی آلفا رفت و چاقو رو زیر گردنش گزاشت و گفت :
× هیچکی حق نداره اولین بوسه مو بگیره و بام مثل هرزه ها رفتار کنه و هیچ ترکشی بش نخوره حتی تو آنیگما !
آنیگما با وجود دردِ لای پاش پوزخندی نثار حرف امگا کرد و تکیه شو از تانکر گرفت ، درحالی که به چشمهای امگا نگاه میکرد و با دستش گردن امگا رو لمس میکرد گفت :
_ آه امگا ... مشکلی با مردن ندارم وقتی قبلش مارکت کرده باشم !
قبل اینکه دختر فرصت کنه چاقو رو تو گردن اون آنیگما ِ لعنتی فرو کنه با صدای انفجار و دیدن آتیش که هرلحظه بشون نزدیک تر میشد ، گفت :
× فاک بت آنیگما ! جفتمون میمیریم ! یادم رفت کدسفید رو فعال کنم !
****
۸.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.