وقتی که از همسر مافیات فرار میکنی...⛓️🚬
وقتی که از همسر مافیات فرار میکنی...⛓️🚬
جیهوپ:منم میرم از زیر زبون خدمتکارا بکشم
جین:منم میرم کمک نامی
شوگا:منم میرم بخوابم^_^
کوک:یاااااا هیونگ الان ول کن
شوگا:ایش...من رفتم فرودگاه هارو چک کنم
کوک:ممنون پسرا
نامی:کوک تو برو استراحت کن
کوک:نمیتونم هیونگ...تا پیدا نشه فرشته کوچولوم خوابم نمیبره!!
جین:پس بیاین دلتونو شاد کنم
جیمین:وای شروع شد
جین:میدونید من چی هستم؟
کوک:هندسام؟ جیهوپ:سان شاین؟ شوگا:دلقک؟
نامی:اشپز؟ جیمین:مافیا؟ تهیونگ:عمو یونتان؟
جین:اشتباه...من اردکم...ویگ ویگ(ادای اردک در اوردن)
همه:(سکوت)
جین:باحال بودم نه؟میدونم یاععععع یاععععع
کوک:فکر میکنم الان یهو خوابم گرفت...شب بخیر
به سمت بالا رفتم و وارد اتاق شدم و درو بستمو عکس ات رو برداشتم و دستم رو گذاشتم روی صورتش:کجایی چاگی؟امیدوارم پیدا شی...
بغض کردم و لبخندی زدم
چهارساعت بعد:
روی تخت دراز کشیده بودم و به سقف خیره شده بودم که در باز شد و پسرا اومدن:کوک
کوک:چیشد پیدا شد؟
جیهوپ:خدمتکارا چیزی جز اینکه از در پشتی فرار کرده نگفتن
شوگا:انگاری اسم ات رو از لیست سفر پاک کردن
نامی:دوربینا نشون داد با ماشین بادیگارد فرار کرده
تهیونگ:بادیگاردا گفتم فقط یک بادیگارد به اسم چانگ همون شب بعد موقع فرار ات غیب شده
جیمین:از طریق شماره نتونستم ات رو پیدا کنم احتمالا سیمکارتش رو شکونده
جین:اونقدر باهوشه که برای فرارش همچی رو پاک سازی کرد
کوک:ممنون پسرا(بغض و لبخند)نمیتونیم کاری بکنیم...از هر راه دستمون بستس...فعلا یک کاریش میکنیم برید استراحت کنید
شوگا:کوک تو
کوک:من خوبم هیونگ...سرنوشته دیگع...منو ات مال هم نبودیم
شخص سوم ویو:
این داستان همینجا تموم میشد؟خوب شاید اره...
end⛓️🩸
ولی نه...هنوز ادامه داره...دقیقا روزی که کوک به فرانسه سفر میکنه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
میخوام یه بار با ۶۰۰ تا فالوور شرط زیاد بدم...
لایک: ۲۰۰
کامنت: 100
بخواین کامنتارو با چرت و پرت و شکلک پر کنید یا کامنت اضاف بدید پارت به هیچ عنوان نمیزارم...هر کامنت یدونه اگر دوتا بود یکیشو پاک میکنم کامنت بیشتر از یکی ندید!!
متاستفم فنـــ🌰ـــدق لـــ🏩ـــند ولی مامان چرا اینهمه زحمت میکشه کلی لایک و کامنت نگیره؟🥺💞
جیهوپ:منم میرم از زیر زبون خدمتکارا بکشم
جین:منم میرم کمک نامی
شوگا:منم میرم بخوابم^_^
کوک:یاااااا هیونگ الان ول کن
شوگا:ایش...من رفتم فرودگاه هارو چک کنم
کوک:ممنون پسرا
نامی:کوک تو برو استراحت کن
کوک:نمیتونم هیونگ...تا پیدا نشه فرشته کوچولوم خوابم نمیبره!!
جین:پس بیاین دلتونو شاد کنم
جیمین:وای شروع شد
جین:میدونید من چی هستم؟
کوک:هندسام؟ جیهوپ:سان شاین؟ شوگا:دلقک؟
نامی:اشپز؟ جیمین:مافیا؟ تهیونگ:عمو یونتان؟
جین:اشتباه...من اردکم...ویگ ویگ(ادای اردک در اوردن)
همه:(سکوت)
جین:باحال بودم نه؟میدونم یاععععع یاععععع
کوک:فکر میکنم الان یهو خوابم گرفت...شب بخیر
به سمت بالا رفتم و وارد اتاق شدم و درو بستمو عکس ات رو برداشتم و دستم رو گذاشتم روی صورتش:کجایی چاگی؟امیدوارم پیدا شی...
بغض کردم و لبخندی زدم
چهارساعت بعد:
روی تخت دراز کشیده بودم و به سقف خیره شده بودم که در باز شد و پسرا اومدن:کوک
کوک:چیشد پیدا شد؟
جیهوپ:خدمتکارا چیزی جز اینکه از در پشتی فرار کرده نگفتن
شوگا:انگاری اسم ات رو از لیست سفر پاک کردن
نامی:دوربینا نشون داد با ماشین بادیگارد فرار کرده
تهیونگ:بادیگاردا گفتم فقط یک بادیگارد به اسم چانگ همون شب بعد موقع فرار ات غیب شده
جیمین:از طریق شماره نتونستم ات رو پیدا کنم احتمالا سیمکارتش رو شکونده
جین:اونقدر باهوشه که برای فرارش همچی رو پاک سازی کرد
کوک:ممنون پسرا(بغض و لبخند)نمیتونیم کاری بکنیم...از هر راه دستمون بستس...فعلا یک کاریش میکنیم برید استراحت کنید
شوگا:کوک تو
کوک:من خوبم هیونگ...سرنوشته دیگع...منو ات مال هم نبودیم
شخص سوم ویو:
این داستان همینجا تموم میشد؟خوب شاید اره...
end⛓️🩸
ولی نه...هنوز ادامه داره...دقیقا روزی که کوک به فرانسه سفر میکنه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
میخوام یه بار با ۶۰۰ تا فالوور شرط زیاد بدم...
لایک: ۲۰۰
کامنت: 100
بخواین کامنتارو با چرت و پرت و شکلک پر کنید یا کامنت اضاف بدید پارت به هیچ عنوان نمیزارم...هر کامنت یدونه اگر دوتا بود یکیشو پاک میکنم کامنت بیشتر از یکی ندید!!
متاستفم فنـــ🌰ـــدق لـــ🏩ـــند ولی مامان چرا اینهمه زحمت میکشه کلی لایک و کامنت نگیره؟🥺💞
۳۰.۱k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.