ماباقی خاطره خالق نادر میگم اما آهنگ رو کپی نکن باش🙂☺
وقتی که خالق گم شد تو شهرشیراز آن موقع گوشی دست هرکس نبود پیداش کنیم😊
پیاده از نمازی تا ترمینال مدرس راهه افتادیم کرایه مون نفری ۵۰تومن میشد اون وقت فقط نادر۲۵۰تومنی دو رنگ ها داشت هی میگفتم نکن بده بریم بدیم نون بخوریم خدا بزرگه تا خونه😅
می گفت دیگه حرف تو نمیشم😂😂
اخر بدجور گرسنه بودیم خسته از کار دم دم غروب هم بود گفتم برو بده نون یه اشنا دارم ماشین برامون دربست میگیره خوشحال شد وقتی که نون خوردیم یکی تو خیابون دیدم جریان براش گفتم گفت کاری نداری فرارکرد😅
رسیدیم ترمینال به مینی بوس گفتم هیچی نداریم گفت فدا سوارشو😂😘😊
رسیدمخونه ما ساعت۱۰شب دیدم خانوادهای نادر و خالق تو خونه ای ما سرو صدا مارو دیدن گفتن کدام گوری بودید همه چی گفتیم نادر باباش باچوب زدش میگفت اینا منو با ظور بوردن یه دفع مادرم گفت ک و ن تو با ک و ن میرزا قفل زنجیر بود اینقدر من خنده داشتم اما نمیشد گفتیم خالق مارو ول کرد ما پیاد اومدیم گفت خالق کجاهست بعد فهمیدیم هنوز تو شیراز ولو شده😅😁😂
پدرمادر خالق گریه میکردن پسرمون کشتن
نادر با کتک فرار کرد پدرش با چوب دنبالشرفت
منم چندتای فحش و کتک خوردم از خانواده اما باز ادم نشودم
تا فردا صبح خالقپیداش شد اونم یهسه روزی کتک خورد ❤🙇🌹اینا هنوز هم ایرانن شاید روزی اسم خودشون رو تو ویس سرج کردن منو پیداکردن بیان راستش یا دروغش از دهن خودشون می شنوید☺😉😊الان ۱۰ساله هم رو ندیدم😔🙏
پیاده از نمازی تا ترمینال مدرس راهه افتادیم کرایه مون نفری ۵۰تومن میشد اون وقت فقط نادر۲۵۰تومنی دو رنگ ها داشت هی میگفتم نکن بده بریم بدیم نون بخوریم خدا بزرگه تا خونه😅
می گفت دیگه حرف تو نمیشم😂😂
اخر بدجور گرسنه بودیم خسته از کار دم دم غروب هم بود گفتم برو بده نون یه اشنا دارم ماشین برامون دربست میگیره خوشحال شد وقتی که نون خوردیم یکی تو خیابون دیدم جریان براش گفتم گفت کاری نداری فرارکرد😅
رسیدیم ترمینال به مینی بوس گفتم هیچی نداریم گفت فدا سوارشو😂😘😊
رسیدمخونه ما ساعت۱۰شب دیدم خانوادهای نادر و خالق تو خونه ای ما سرو صدا مارو دیدن گفتن کدام گوری بودید همه چی گفتیم نادر باباش باچوب زدش میگفت اینا منو با ظور بوردن یه دفع مادرم گفت ک و ن تو با ک و ن میرزا قفل زنجیر بود اینقدر من خنده داشتم اما نمیشد گفتیم خالق مارو ول کرد ما پیاد اومدیم گفت خالق کجاهست بعد فهمیدیم هنوز تو شیراز ولو شده😅😁😂
پدرمادر خالق گریه میکردن پسرمون کشتن
نادر با کتک فرار کرد پدرش با چوب دنبالشرفت
منم چندتای فحش و کتک خوردم از خانواده اما باز ادم نشودم
تا فردا صبح خالقپیداش شد اونم یهسه روزی کتک خورد ❤🙇🌹اینا هنوز هم ایرانن شاید روزی اسم خودشون رو تو ویس سرج کردن منو پیداکردن بیان راستش یا دروغش از دهن خودشون می شنوید☺😉😊الان ۱۰ساله هم رو ندیدم😔🙏
۶.۴k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.