Willow
پارت 2فیک درخت بید
ات ویو
ملورین رفت منم رفتم حاضر شدم که برم بیرون قدم بزنم (عکسشو میزارم )
یهو گوشیم زنگ خورد برداشتم
جانکوک بود
منشی ات تو شرکت کوکه
الو سلام کوک
کوک. سلام ات خوبی
ات .اره خوبم تو خوبی
کوک.اره مرسی
ات. چیزی شده کوک ؟
کوک. اره شرکت اقای تهیونگ مارو شب به مهمونیشون دعوت کرده و تاکید کرده که همه همراه داشته باشن مثل خواهر برادر رفیق
خیلیم گفت که حتکا خانم ات بیاد
ات. اوکی پس شب منو تو و ملورین با هم میریم
کوک. اکوی پس من به ملورین خبر میدم
نکته .کوک یه حسایی به ملورین داره و ملورین عاشق کوکه
ات اوکی کوک برو لباس بگیر واسه خودت شب میبینمت
کوک . خدافض
خلاصه به پیاده رویم ادامه دادم و حدود ساعتای دوازده بود که دیگه برگشتم خونه
ای وای یادم رفت از کوک ساعت رو بپرسم
بهش پیام دادم که گفت ساعت 5باید اونجا باشیم
برا همینم رفتم عمارت (عکس عمارتو میزارم ات پولداره چون یه مدله و گاهی وقتا سر ادماسی که ازشون متنفره قمار میکنه )رفتم خونه یه دوش گرفتم یچیزی خوردم و رفتم تو اتاق لباس که برای خودمو ملورین لباس انتخاب کنم (عکس اتاق لباس هم میدم )
ملورین ساعت 2برگشت خونه یچیزی خورد یه دوش گرفت و اومد تو اتاق باهم ارایش کردی (عکس میدم )
ساعت سه و نیم بود عطر هامون رو زدیم و رفتیم دم در که کوک اومده بود من گفتم که ملورین با کوک بره که منم با ماشین خودم برم
ات ویو
ملورین رفت منم رفتم حاضر شدم که برم بیرون قدم بزنم (عکسشو میزارم )
یهو گوشیم زنگ خورد برداشتم
جانکوک بود
منشی ات تو شرکت کوکه
الو سلام کوک
کوک. سلام ات خوبی
ات .اره خوبم تو خوبی
کوک.اره مرسی
ات. چیزی شده کوک ؟
کوک. اره شرکت اقای تهیونگ مارو شب به مهمونیشون دعوت کرده و تاکید کرده که همه همراه داشته باشن مثل خواهر برادر رفیق
خیلیم گفت که حتکا خانم ات بیاد
ات. اوکی پس شب منو تو و ملورین با هم میریم
کوک. اکوی پس من به ملورین خبر میدم
نکته .کوک یه حسایی به ملورین داره و ملورین عاشق کوکه
ات اوکی کوک برو لباس بگیر واسه خودت شب میبینمت
کوک . خدافض
خلاصه به پیاده رویم ادامه دادم و حدود ساعتای دوازده بود که دیگه برگشتم خونه
ای وای یادم رفت از کوک ساعت رو بپرسم
بهش پیام دادم که گفت ساعت 5باید اونجا باشیم
برا همینم رفتم عمارت (عکس عمارتو میزارم ات پولداره چون یه مدله و گاهی وقتا سر ادماسی که ازشون متنفره قمار میکنه )رفتم خونه یه دوش گرفتم یچیزی خوردم و رفتم تو اتاق لباس که برای خودمو ملورین لباس انتخاب کنم (عکس اتاق لباس هم میدم )
ملورین ساعت 2برگشت خونه یچیزی خورد یه دوش گرفت و اومد تو اتاق باهم ارایش کردی (عکس میدم )
ساعت سه و نیم بود عطر هامون رو زدیم و رفتیم دم در که کوک اومده بود من گفتم که ملورین با کوک بره که منم با ماشین خودم برم
۷.۹k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.