Life:p⁵
Life:p⁵
همهواردقصرجئونشدنجنیخیلیهیجانداشتاینبهوضوحتویچشمانشدیدهمیشد...همهیخدمتکارهاشروعکردنبهپذیراییازمیهمانها...همهچیبینقصپیشمیرفتواینعالیبود
<فلکشنکستبعدازتمومشدنمراسم>
همهمیهمانهارفتهبودنوفقطخانوادهکیممانده بودنمنسعیمیکردمزیادتوچشمنباشموخوشبختابهجنی انقدرغرقمراسمعقدششدهبودکهازمننخواستهمشپیششباشمجونگکوکهمزیادتوچشمنبودانگارنمیخواستاونوبزوربدنبهخاندانچوی...خدمتکارهابههمراهمیزهایشامبهسمتپادشاهجئونآمدن وبهترتیبمیزراچیدنمنمازفرصتخوبیکه بوداستفادهکردموبهملکهجئونگفتم:
+بانویمنانگاروقتشاماستبهترههستمنبرومخودتانمیدانیدکهاینیکشامخانوادگیاستاگهاجازهبدینمنرفعزحمتکنم
ملکهجئونباهمانلحنزیباومهربانشگفت:
[دخترمتوهمعضویازخانوادهیماهستیاتفاقاحضورتوباعثخوشحالیبیشترجنیوهمهیمامیشود]
پادشاهجئونادامهداد:
[ملکهراستمیگهدخترمبمونماروخیلیخوشحالمیکنی]
خندیدموبااسترسبغلجنینشستم...وازشانسگندمنتهیونگدقیقاروبهرویجنیوجونگکوکروبهرویمنکائناتتوبامنمشکلداری؟!(کائنات:یصبیبیازعذابدادنتلذتمیبرمخخخپری:ایکوفتتت)
باهزاربدبختیکمیغذاخوردمهمشهمسرمپایینبودکهجونگکوکآرومصدامکرد
_طبیبکیمحالتونخوبه؟!
بالبخندزورکیایکمیسرموروبالااوردم
+بلهسرورمحالمبشدتعالیه
کهیکهوپادشاهکیمگفت:
[جونگهون(منظورشپادشاهجئونهست)
منتعریفطبیبکیمرازیادشنیدموخودتونمیدانیدکههمسرمنمبطلابهبیماریخوابطولانیمدتاستمیخواستمبدونمکهطبیبکیمکههمهاورابالقبمعجزهبهشتیصدامیکنندواقعامیتواندمعجزهکنند؟!]
پادشاهجئونخندیدوگفت:
[طبیبکیمقطعابهترینطبیبیهستکهتاحالادبدینواوقطعامثلبقیه.طبیبهانیست]
پادشاهجئونبالبخندمهربانیروبهمنکردوگفت:
[دخترممیتونیملکهکیمرادرمانکنی؟!]
اینموقعیتخوبیبودولینگرانبودمکهمنوبشناسنپسگفتم....
همهواردقصرجئونشدنجنیخیلیهیجانداشتاینبهوضوحتویچشمانشدیدهمیشد...همهیخدمتکارهاشروعکردنبهپذیراییازمیهمانها...همهچیبینقصپیشمیرفتواینعالیبود
<فلکشنکستبعدازتمومشدنمراسم>
همهمیهمانهارفتهبودنوفقطخانوادهکیممانده بودنمنسعیمیکردمزیادتوچشمنباشموخوشبختابهجنی انقدرغرقمراسمعقدششدهبودکهازمننخواستهمشپیششباشمجونگکوکهمزیادتوچشمنبودانگارنمیخواستاونوبزوربدنبهخاندانچوی...خدمتکارهابههمراهمیزهایشامبهسمتپادشاهجئونآمدن وبهترتیبمیزراچیدنمنمازفرصتخوبیکه بوداستفادهکردموبهملکهجئونگفتم:
+بانویمنانگاروقتشاماستبهترههستمنبرومخودتانمیدانیدکهاینیکشامخانوادگیاستاگهاجازهبدینمنرفعزحمتکنم
ملکهجئونباهمانلحنزیباومهربانشگفت:
[دخترمتوهمعضویازخانوادهیماهستیاتفاقاحضورتوباعثخوشحالیبیشترجنیوهمهیمامیشود]
پادشاهجئونادامهداد:
[ملکهراستمیگهدخترمبمونماروخیلیخوشحالمیکنی]
خندیدموبااسترسبغلجنینشستم...وازشانسگندمنتهیونگدقیقاروبهرویجنیوجونگکوکروبهرویمنکائناتتوبامنمشکلداری؟!(کائنات:یصبیبیازعذابدادنتلذتمیبرمخخخپری:ایکوفتتت)
باهزاربدبختیکمیغذاخوردمهمشهمسرمپایینبودکهجونگکوکآرومصدامکرد
_طبیبکیمحالتونخوبه؟!
بالبخندزورکیایکمیسرموروبالااوردم
+بلهسرورمحالمبشدتعالیه
کهیکهوپادشاهکیمگفت:
[جونگهون(منظورشپادشاهجئونهست)
منتعریفطبیبکیمرازیادشنیدموخودتونمیدانیدکههمسرمنمبطلابهبیماریخوابطولانیمدتاستمیخواستمبدونمکهطبیبکیمکههمهاورابالقبمعجزهبهشتیصدامیکنندواقعامیتواندمعجزهکنند؟!]
پادشاهجئونخندیدوگفت:
[طبیبکیمقطعابهترینطبیبیهستکهتاحالادبدینواوقطعامثلبقیه.طبیبهانیست]
پادشاهجئونبالبخندمهربانیروبهمنکردوگفت:
[دخترممیتونیملکهکیمرادرمانکنی؟!]
اینموقعیتخوبیبودولینگرانبودمکهمنوبشناسنپسگفتم....
۲.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.