الان جایی توی زندگی م هستم که هی بر میگردم عقب، گذشته و ز
الان جایی توی زندگیم هستم که هی برمیگردم عقب، گذشته و زخمای جا مونده توی خودم رو نگاه میکنم و دلم میگیره از این رنج هایی که حقم نبوده ولی دامنم رو گرفت.
و بعد یه نفس عمیق میکشم و چشامو میبندم و میگم مهم اینه تموم شده و تو الان یه پرندهی رهایی.
حتا اگه یه زخم ابدی روی بالت داشته باشی. حالا به خودم میگم پرواز کن و نگاه کن و ببین که زندگی همینه. همین زخم های جا مونده و تلاش برای فراموش کردن و خوب شدنش، همین تماشای گذر رنج ها
فرقی نمیکنه چه زخمی، هیچ بُرشِ عمیقی درمان نمیشه
هیچ جای دنیا ساعت دو و نیم شب با فکر کردن به عمق زخم گذشته نمیشه جلوی اشکو گرفت.
هیچ تلاشی، موفقیتی، موقعیتی، نمیتونه زخمی که قلبتو شکافته رو التیام بده.
ولی اگه بتونی صبحِ بعد از اون شبا برگردی به زندگی، به جاده، به اونچه که باید
اگه دست خودتو بگیری برای بلند شدن؛ میتونی از خودت با همه ی جای زخمای مونده، راضی بشی. و "رضایت" فکر کنم عمیق ترین حسِ شادی ای باشه که در جهان وجود داره
#آدمی_در_پسِ_هر_طوفانی_سبز_خواهدشد🍃
و بعد یه نفس عمیق میکشم و چشامو میبندم و میگم مهم اینه تموم شده و تو الان یه پرندهی رهایی.
حتا اگه یه زخم ابدی روی بالت داشته باشی. حالا به خودم میگم پرواز کن و نگاه کن و ببین که زندگی همینه. همین زخم های جا مونده و تلاش برای فراموش کردن و خوب شدنش، همین تماشای گذر رنج ها
فرقی نمیکنه چه زخمی، هیچ بُرشِ عمیقی درمان نمیشه
هیچ جای دنیا ساعت دو و نیم شب با فکر کردن به عمق زخم گذشته نمیشه جلوی اشکو گرفت.
هیچ تلاشی، موفقیتی، موقعیتی، نمیتونه زخمی که قلبتو شکافته رو التیام بده.
ولی اگه بتونی صبحِ بعد از اون شبا برگردی به زندگی، به جاده، به اونچه که باید
اگه دست خودتو بگیری برای بلند شدن؛ میتونی از خودت با همه ی جای زخمای مونده، راضی بشی. و "رضایت" فکر کنم عمیق ترین حسِ شادی ای باشه که در جهان وجود داره
#آدمی_در_پسِ_هر_طوفانی_سبز_خواهدشد🍃
۸۰.۶k
۲۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.