سناریو فیک بی تی اس
سناریو فیک بی تی اس
وقتی سر لباس پوشیدن از دستت اعصبانین و تو میری و از پشت بغلشون میکنی.......
نامجون: نفس عمیق میکشه و با گفتن بس کن الان دلم نمیخواد و با شدت دستتو پس میزنه
جین: برمیگرده و میگه چرا هردفعه سر این موضوعو تا صدای.دادم رو درنیاری ول نمیکنی هووم
یونگی: بدون هیچ حرفی دستاتو باز میکنه به طرف اتاق میره و محکم درشو میبنده
هوسوک: برمیگرده و اونم بغلت میکنه و شروع میکنه به بوسیدنت و با ناراحتی میگه لطفا دیگه این کارو نکن
جیمین: برمیگرده و نگات میکنه و مهربونی دستشو به سرت میکشه و امروز هرچی از این لباسا داری میندازیم بیرون
تهیونگ: از بغل کردنت اعصبانی میشه و با داد میگه هر دفعه همینه خستهه ام کردییی اه
کوک: اروم برمیگرده و میگه تا چند ثانیه دیگه حالیت میکنم که نباید با من دربیوفتی بیبی
چطور بود لطفا نظراتتون رو بهم بگین ممنون😍
وقتی سر لباس پوشیدن از دستت اعصبانین و تو میری و از پشت بغلشون میکنی.......
نامجون: نفس عمیق میکشه و با گفتن بس کن الان دلم نمیخواد و با شدت دستتو پس میزنه
جین: برمیگرده و میگه چرا هردفعه سر این موضوعو تا صدای.دادم رو درنیاری ول نمیکنی هووم
یونگی: بدون هیچ حرفی دستاتو باز میکنه به طرف اتاق میره و محکم درشو میبنده
هوسوک: برمیگرده و اونم بغلت میکنه و شروع میکنه به بوسیدنت و با ناراحتی میگه لطفا دیگه این کارو نکن
جیمین: برمیگرده و نگات میکنه و مهربونی دستشو به سرت میکشه و امروز هرچی از این لباسا داری میندازیم بیرون
تهیونگ: از بغل کردنت اعصبانی میشه و با داد میگه هر دفعه همینه خستهه ام کردییی اه
کوک: اروم برمیگرده و میگه تا چند ثانیه دیگه حالیت میکنم که نباید با من دربیوفتی بیبی
چطور بود لطفا نظراتتون رو بهم بگین ممنون😍
۱۲.۵k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.