نمیدانم کجایی ، چه میکنی
نمیدانم کجایی ، چه میکنی
خبری از حالت ندارم
دیگر صدایت را نمیشنوم
دیگر روی ماهت را نمیبینم
دیگر از خاطراتت برایم نمیگویی
دیگر یادی از من نمیکنی
ولی من تا مغز استخوان درد میکشم
درد دلتنگی ، درد دوری
خبری از حالت ندارم
دیگر صدایت را نمیشنوم
دیگر روی ماهت را نمیبینم
دیگر از خاطراتت برایم نمیگویی
دیگر یادی از من نمیکنی
ولی من تا مغز استخوان درد میکشم
درد دلتنگی ، درد دوری
۴۹۰
۱۹ مهر ۱۴۰۳