بچه ها خیلی دلم گرفته حالا بگو چرا ؟
بچه ها خیلی دلم گرفته حالا بگو چرا ؟
امصبح یه خوابی دیدم حالا بگو چه خوابی ؟
جونکوکو دیدم تو کنسرتش بودم و وقتی اومد کل دخترا روش آوار شدنو منم چون صف اول بودم و بقیه هلم دادن بنده خدا زیرم له شد حالا منحرف نشید خب خب خلاصه خودمو از اون وضعیت نکبت بار نجات دادم ولی بادیگارد نداشتشو نمیدونم .
نمیدونم چطوری تو اون وضعیت شلوغی صدام خیلی راحت بهش میرسید ولی نمیدونم فارسی بود یا اینگلیسی خب خلاصه باهم مچ شدیم البته دوستانه ازش پرسیدم چرا همیشه مثل دیروز زود تر از بقیه اعضا میاد آخه دیروزم تو کنسرتش بودم و گفت کارگردانا مارو زیر آفتاب سوزان نگه میدارن منم گرمم میشه میام اینجا
دلم خیلی میخواست یه عکس واقعی بدور از فتو شاپی داشته باشیم منه بنده خدا هم که دیگه گوشیم تعطیل بود شارژ نداشت از دوستم که حنوز در عجبم که کی لود گوشیشو خواستم که بیچاره جاگذاشته بود بلآخره یه گوشی آورد و جونکوک بیچاره رو هم معطل کردم گوشی هم مال یه دختر نکبت بود ازش خواستم عکسمونو بگیره که کلا تا شناسنامه رفتو بعد اطلاعات ازمون عکس گرفت حالا بماند که چه عکسی .
کوک رفتو منم عکسا رو نگاه کردم یعنی یا همه فتو شاپ دستمم دیگه به دامن کوک نمیرسید و خلاصه بماند که چه گریه ها که تو خوابو بیداری نکردم صب هم با صدای عربده گوشیم بیدار شدم و هنوزم که هنوزی دلم گرفته به کسی هم نگفتم ولی قبلا یه بار دیگم این اتفاق افتاده بود ولی اونموقع که یه هفته میگزره تهیونگ جان هم بود دیگه منم بخاطر اینکه خودمو خالی کنم نوشتم توقع دلنداری ندارم !
امصبح یه خوابی دیدم حالا بگو چه خوابی ؟
جونکوکو دیدم تو کنسرتش بودم و وقتی اومد کل دخترا روش آوار شدنو منم چون صف اول بودم و بقیه هلم دادن بنده خدا زیرم له شد حالا منحرف نشید خب خب خلاصه خودمو از اون وضعیت نکبت بار نجات دادم ولی بادیگارد نداشتشو نمیدونم .
نمیدونم چطوری تو اون وضعیت شلوغی صدام خیلی راحت بهش میرسید ولی نمیدونم فارسی بود یا اینگلیسی خب خلاصه باهم مچ شدیم البته دوستانه ازش پرسیدم چرا همیشه مثل دیروز زود تر از بقیه اعضا میاد آخه دیروزم تو کنسرتش بودم و گفت کارگردانا مارو زیر آفتاب سوزان نگه میدارن منم گرمم میشه میام اینجا
دلم خیلی میخواست یه عکس واقعی بدور از فتو شاپی داشته باشیم منه بنده خدا هم که دیگه گوشیم تعطیل بود شارژ نداشت از دوستم که حنوز در عجبم که کی لود گوشیشو خواستم که بیچاره جاگذاشته بود بلآخره یه گوشی آورد و جونکوک بیچاره رو هم معطل کردم گوشی هم مال یه دختر نکبت بود ازش خواستم عکسمونو بگیره که کلا تا شناسنامه رفتو بعد اطلاعات ازمون عکس گرفت حالا بماند که چه عکسی .
کوک رفتو منم عکسا رو نگاه کردم یعنی یا همه فتو شاپ دستمم دیگه به دامن کوک نمیرسید و خلاصه بماند که چه گریه ها که تو خوابو بیداری نکردم صب هم با صدای عربده گوشیم بیدار شدم و هنوزم که هنوزی دلم گرفته به کسی هم نگفتم ولی قبلا یه بار دیگم این اتفاق افتاده بود ولی اونموقع که یه هفته میگزره تهیونگ جان هم بود دیگه منم بخاطر اینکه خودمو خالی کنم نوشتم توقع دلنداری ندارم !
۱.۱k
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.