فیک (فکرشم نمی کردم )پارت 1
دفترچه خاطرات عزیزم میخوام تمام اتفاقاتی که تا الان برام افتاده بنویسم ولی بازم پنجاه تا دفتر کم میاد اگه همشو بنویسم😂😂😂 ....خوب نمیدونم چی شد...اصلا چطوری شروع شد ولی خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد ...این زندگی بود که همیشه آرزوش رو داشتم درسته که خیلی سختیا کشیدم ....تونستم صابت کنم که منم میتونم به هرچی که بخوان برسم ....تونستم صابت کنم که ضعیف نیستم ... بلا خره تونستم ...من تونستم به اون چیزی که میخوام حتی فراتر از اون برسم ..اون صبح زود بیدار شدنام ..تا غروب یا حتی تا صبح انجام دادن کار هایی که باید انجام میدادم تا به اون چیزی که میخواستم برسم
خون
اشک
و غرق ریختنام نتیجه داد
ولی.....
ناشناس اول :مامانننن مامان من
ا/ت: اومدم عزیزممم (بلند شدن) بله عزیزم
ناشناس اول: مامان من گچنمه(کیوت😢)
ناشناس دوم:من گچنمه(از زیر مبل در اومد😂)
ا/ت:منم گشنمه(با لحن کیوت) پس ...پیش به سوی آشپز خونهههههههه
ناشناش اول و دوم:آلههههههههه (خنده)
(دویدن).......
ا/ت: خوب خوب سفره رو بچینم الانم که باباتون میا... (صدای کلید در)
ناشناس سوم:سلااااااام بر زیبای خفته من و دوتا فینگیلیاممممم
ناشناس اول و دوم:باباااااااااااااا(خنده و ذوق)
ا/ت:سلام خوبی😋☺(بوس رو گونه ناشناس سوم)(خو من اینجوری توصیف میکنم😂)
ناشناس سوم:مرسی گلم😁😘
ناشناس سوم:بدویین بیای بغلم شیطونا (دویدن)
ناشناس اول:بابا با .. قلقلکم میا ..د نکن (خنده)🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ناشناس دوم: با با بابا(خنده)🤣🤣🤣🤣🤣
ا/ت:😂😂😂😂😂😂😂😂
.........
داستان زندگیه من خیلی شبیه رمانا و سریالاست ..من همیشه آرزوی همچین چیزو داشتم داشتم ...آرزوی همچین صحنه هایی رو
.
...فکرشم نمی کردم که روزی به واقعیت تبدیل بشه ولی شد ...و اینکه هنوز تموم نشده چون تازه اولشه 😌😜😂.........
خوب خوب باید بگم که من یه تغییراتی تو فیکی که نوشتم بوجود آوردم بخاطره هومونه پارت اولی که گذاشته بودمو حذف کردم و دوباره اومدم گذاشتم
واینکه لطفا با لایکا و کامتاتون بهم روحیه بدین تا بتونم بهترین پستا رو آپ کنم☺💜💜💜💜💜دوستون دارم خیلی زیاد💜💜💜💜💜
و اینکه من این ویدویی که گذاشتمو درست نکردم و اگه میشه تو کامتا بگین چطوری میشه اینطوری درست کرد💜💜💜💜
واسه پارت دوم شرط نمیذارم ولی واسه پارتای بعد میذارم ولی جانه هرکی که دوست دارین لایک کنین😂💜💜
💜💜💜💜💜
خون
اشک
و غرق ریختنام نتیجه داد
ولی.....
ناشناس اول :مامانننن مامان من
ا/ت: اومدم عزیزممم (بلند شدن) بله عزیزم
ناشناس اول: مامان من گچنمه(کیوت😢)
ناشناس دوم:من گچنمه(از زیر مبل در اومد😂)
ا/ت:منم گشنمه(با لحن کیوت) پس ...پیش به سوی آشپز خونهههههههه
ناشناش اول و دوم:آلههههههههه (خنده)
(دویدن).......
ا/ت: خوب خوب سفره رو بچینم الانم که باباتون میا... (صدای کلید در)
ناشناس سوم:سلااااااام بر زیبای خفته من و دوتا فینگیلیاممممم
ناشناس اول و دوم:باباااااااااااااا(خنده و ذوق)
ا/ت:سلام خوبی😋☺(بوس رو گونه ناشناس سوم)(خو من اینجوری توصیف میکنم😂)
ناشناس سوم:مرسی گلم😁😘
ناشناس سوم:بدویین بیای بغلم شیطونا (دویدن)
ناشناس اول:بابا با .. قلقلکم میا ..د نکن (خنده)🤣🤣🤣🤣🤣🤣
ناشناس دوم: با با بابا(خنده)🤣🤣🤣🤣🤣
ا/ت:😂😂😂😂😂😂😂😂
.........
داستان زندگیه من خیلی شبیه رمانا و سریالاست ..من همیشه آرزوی همچین چیزو داشتم داشتم ...آرزوی همچین صحنه هایی رو
.
...فکرشم نمی کردم که روزی به واقعیت تبدیل بشه ولی شد ...و اینکه هنوز تموم نشده چون تازه اولشه 😌😜😂.........
خوب خوب باید بگم که من یه تغییراتی تو فیکی که نوشتم بوجود آوردم بخاطره هومونه پارت اولی که گذاشته بودمو حذف کردم و دوباره اومدم گذاشتم
واینکه لطفا با لایکا و کامتاتون بهم روحیه بدین تا بتونم بهترین پستا رو آپ کنم☺💜💜💜💜💜دوستون دارم خیلی زیاد💜💜💜💜💜
و اینکه من این ویدویی که گذاشتمو درست نکردم و اگه میشه تو کامتا بگین چطوری میشه اینطوری درست کرد💜💜💜💜
واسه پارت دوم شرط نمیذارم ولی واسه پارتای بعد میذارم ولی جانه هرکی که دوست دارین لایک کنین😂💜💜
💜💜💜💜💜
۱۲۳.۴k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.