عشق و جنگ
#عشق_و_جنگ
ویو ا.ت
امروز جلسه مافیا ها بود من منتظر کوک بودم که بیاد ولی نیومد
بخاطر همین تصمیم گرفتم تنها برم
ویو کوک
امروز یه جلسه خیلی مهم داشتیم من خیل زود تر رفتم نمیتونستم ا.ت رو با خودم بیارم چون کار های واجبی داشتم ا.ت هم که ماشین داشت گفتم بزار خودش بیاد
تو جلسه همه منتظر ا.ت بودیم که یکی با سرعت وارد شد
کوک : هی مگه اینجا در نداره
.... قربان خاتم ا.ت حالشون خیلی بده یکی به قلبش و پاش و کمرش گلوله زده ( استرس )
کوک : یعنی چی بادیگاردا اونجا چیکار میکردن ( داد و عصبی)
.....ق..قربا..ن خانم گفت که بادیگاردا نیان ( ترس )
کوک : بگو ا.ت رو کدونم بیمارستان بردن ( عصبی و داد )
.....بیمارستان ( ***** )
کوک : گمشین بیروننننن ( داد )
.... چ..چ..چشم( رفت )
کوک : مگه نشنیدین چی گفتم همتون گمشید( عربده )
همه : چ.چش..چشم( رفتن)
شرطا :
۲ فالوور
۳ لایک
۲ کامنت
ویو ا.ت
امروز جلسه مافیا ها بود من منتظر کوک بودم که بیاد ولی نیومد
بخاطر همین تصمیم گرفتم تنها برم
ویو کوک
امروز یه جلسه خیلی مهم داشتیم من خیل زود تر رفتم نمیتونستم ا.ت رو با خودم بیارم چون کار های واجبی داشتم ا.ت هم که ماشین داشت گفتم بزار خودش بیاد
تو جلسه همه منتظر ا.ت بودیم که یکی با سرعت وارد شد
کوک : هی مگه اینجا در نداره
.... قربان خاتم ا.ت حالشون خیلی بده یکی به قلبش و پاش و کمرش گلوله زده ( استرس )
کوک : یعنی چی بادیگاردا اونجا چیکار میکردن ( داد و عصبی)
.....ق..قربا..ن خانم گفت که بادیگاردا نیان ( ترس )
کوک : بگو ا.ت رو کدونم بیمارستان بردن ( عصبی و داد )
.....بیمارستان ( ***** )
کوک : گمشین بیروننننن ( داد )
.... چ..چ..چشم( رفت )
کوک : مگه نشنیدین چی گفتم همتون گمشید( عربده )
همه : چ.چش..چشم( رفتن)
شرطا :
۲ فالوور
۳ لایک
۲ کامنت
۲.۱k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.