شبیه تکه چوبی روی اقیانوس بی پایان
#شبیه_تکه_چوبی_روی_اقیانوس_بی_پایان
و یا یک برگِ باراندیده در اثنای تابستان
پریشان و معلّق ، خیس و غافگیر می لرزم
به شکل انجمادی در تبِ مانوس نخلستان
به قصد صید تو از بیشه ام بیرون زدم اما
اسارت شد نصیب قلبم ای آهوی سرگردان !
غزل می ریخت از چشمان بی پروای معصومت
مسلّح کرده بودی شاعرت را تا بُنِ دندان
ببین با حال و روز سادگی هایم چه کردی عشق !
که جز ویرانگری چیزی ندارد سیرت طوفان
تو هم پایان این دلتنگی مضحک نخواهی شد
که بغض آسمان را می شمارد قطره ی باران
جهان جای قشنگی نیست در قاموس دل بستن
بیا مادر ! مرا به جایگاه خویش برگردان...
و یا یک برگِ باراندیده در اثنای تابستان
پریشان و معلّق ، خیس و غافگیر می لرزم
به شکل انجمادی در تبِ مانوس نخلستان
به قصد صید تو از بیشه ام بیرون زدم اما
اسارت شد نصیب قلبم ای آهوی سرگردان !
غزل می ریخت از چشمان بی پروای معصومت
مسلّح کرده بودی شاعرت را تا بُنِ دندان
ببین با حال و روز سادگی هایم چه کردی عشق !
که جز ویرانگری چیزی ندارد سیرت طوفان
تو هم پایان این دلتنگی مضحک نخواهی شد
که بغض آسمان را می شمارد قطره ی باران
جهان جای قشنگی نیست در قاموس دل بستن
بیا مادر ! مرا به جایگاه خویش برگردان...
۷.۲k
۲۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.