متاسفم که قلب من برای روح زخمی مثل تو کافی نبود؛
متاسفم که قلب من برای روح زخمی مثل تو کافی نبود؛
اما یقین دارم زخم ها درمان میشوند و تو هم روزی همانند همه درمان میشوی، امشب آخرین شبی بود که بالش در تماشای اشک های من بود، امشب آخرین شبی بود که پتو، تن لرزانم را به آغوش کشید و آخرین شبی بود که تاریکی تنها یار من بود...
تو از فکر من، نه که قلبم، پاک خواهی شد،
منم باز خواهم گشت به دوران قبل از تو و نگه خواهم داشت تمام هدایایی را که به این تن دادی،
نام ببرم؟
نام میبرم از شاهکارت...
این قلب آشفته و یک لبخند خشک شده
_ 𝑩𝒍𝒐𝒐𝒅-𝒄𝒐𝒍𝒐𝒓𝒆𝒅 𝒔𝒕𝒓𝒊𝒏𝒈 "ریسمانی به رنگ خون"
درخواستی
اما یقین دارم زخم ها درمان میشوند و تو هم روزی همانند همه درمان میشوی، امشب آخرین شبی بود که بالش در تماشای اشک های من بود، امشب آخرین شبی بود که پتو، تن لرزانم را به آغوش کشید و آخرین شبی بود که تاریکی تنها یار من بود...
تو از فکر من، نه که قلبم، پاک خواهی شد،
منم باز خواهم گشت به دوران قبل از تو و نگه خواهم داشت تمام هدایایی را که به این تن دادی،
نام ببرم؟
نام میبرم از شاهکارت...
این قلب آشفته و یک لبخند خشک شده
_ 𝑩𝒍𝒐𝒐𝒅-𝒄𝒐𝒍𝒐𝒓𝒆𝒅 𝒔𝒕𝒓𝒊𝒏𝒈 "ریسمانی به رنگ خون"
درخواستی
۵.۱k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.