میخوام ادامش بدم :
میخوام ادامش بدم :
دوباره بهش پیام دادم :
+ «از کجا بفهمم راست میگی ؟ »
جواب داد
یه عکس فرستاده بود
عکس از گربم که دقیقا کنار تختم خوابیده بود
زاویه ی عکس کاملا به اینکه زیر تخت باشه میخورد
از ترس میلرزیدم
سریع پریدم پایین تخت و ازش دور شدم
چراغ رو روشن کردم و به تخت چشم دوختم
خودش بود خواهرم که من دلیل دیوونه شدنش بودم
گفت :
_ «دو سال رو به خاطر تو داخل تیمارستان زندانی بودم و تو با خیال راحت اینجا فیلم میدیدی ؟ هه حالا وقتشه که تو زجر بکشی »
بعد این حرفش صدای آژیر پلیس پخش شد
+ «لعنتی »
اون پلیسا رو خبر کرده بود
اگه گیرم مینداختن کمه کمش بهم حبس ابد میدادن
+ «فکر کنم بدونی که من هیچوقت نمیبازم »
_ «منظورت چیه ؟ »
+ «به زودی تو هم بر میگردی تیمارستان »
در باز شد و پلیسا و دکترای تیمارستان وارد اتاق شدند
+ «اگه من به چاه برم تو هم با خودم میبرم 🙂»
دوباره بهش پیام دادم :
+ «از کجا بفهمم راست میگی ؟ »
جواب داد
یه عکس فرستاده بود
عکس از گربم که دقیقا کنار تختم خوابیده بود
زاویه ی عکس کاملا به اینکه زیر تخت باشه میخورد
از ترس میلرزیدم
سریع پریدم پایین تخت و ازش دور شدم
چراغ رو روشن کردم و به تخت چشم دوختم
خودش بود خواهرم که من دلیل دیوونه شدنش بودم
گفت :
_ «دو سال رو به خاطر تو داخل تیمارستان زندانی بودم و تو با خیال راحت اینجا فیلم میدیدی ؟ هه حالا وقتشه که تو زجر بکشی »
بعد این حرفش صدای آژیر پلیس پخش شد
+ «لعنتی »
اون پلیسا رو خبر کرده بود
اگه گیرم مینداختن کمه کمش بهم حبس ابد میدادن
+ «فکر کنم بدونی که من هیچوقت نمیبازم »
_ «منظورت چیه ؟ »
+ «به زودی تو هم بر میگردی تیمارستان »
در باز شد و پلیسا و دکترای تیمارستان وارد اتاق شدند
+ «اگه من به چاه برم تو هم با خودم میبرم 🙂»
۱.۲k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.