آبِ حیات عشق را دَر رَگ ما روانه کُن....
دکترم گفت که در کمپ بمان، ترکش کن
ماندم و نعشه ی چشمان خمارش گشتم!
ماندم و نعشه ی چشمان خمارش گشتم!
۱۵.۷k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.