پارت ۱۷
سفارشا رسید
خوردیم که بچها رفتن بعدش مامان بابا هم بعد چند ساعت اا مدن
مامان:خب خش گذشت
نیکافرزاد:خیلییی
مامان:یعنی بدون ما خوش گذشت؟
نیکا:نه یعنی خوب با بچه ها خوش گذشت
فرزاد:آره منظورش با ا
نیکا:زدم توپهلوش 😁
فرزاد:اخ آخ شکمممم
نیکا:بدرک
مامان:بیا اینجا پسرم
آخ تیکا این چه کاریه
نیکا:خوبه حالا ظربه مغزی که نخورده
مامان:خدا نکنه
نیکا:خداکنه یکم از دستش،راحت شم
مامان :ااا بسه دختر
بابا"فرزاد از فردا بیا شرکت
فرزاد:آخه بابا
بابا:آخه نداریم
فرزاد:باشه😕
نیکا:بابا میشه فردا منم بیاممم،اولین روزه فرزاددده
بابا:نه
فرزاد:خداروشکر
نیکا:اا بابا من خانم اون شرکتم میام میچرخمو میرم
بابا:باشه
نیگا یه لبخند پیروز مندانه به. فرزاد زدم
لایک کامننننت
خوردیم که بچها رفتن بعدش مامان بابا هم بعد چند ساعت اا مدن
مامان:خب خش گذشت
نیکافرزاد:خیلییی
مامان:یعنی بدون ما خوش گذشت؟
نیکا:نه یعنی خوب با بچه ها خوش گذشت
فرزاد:آره منظورش با ا
نیکا:زدم توپهلوش 😁
فرزاد:اخ آخ شکمممم
نیکا:بدرک
مامان:بیا اینجا پسرم
آخ تیکا این چه کاریه
نیکا:خوبه حالا ظربه مغزی که نخورده
مامان:خدا نکنه
نیکا:خداکنه یکم از دستش،راحت شم
مامان :ااا بسه دختر
بابا"فرزاد از فردا بیا شرکت
فرزاد:آخه بابا
بابا:آخه نداریم
فرزاد:باشه😕
نیکا:بابا میشه فردا منم بیاممم،اولین روزه فرزاددده
بابا:نه
فرزاد:خداروشکر
نیکا:اا بابا من خانم اون شرکتم میام میچرخمو میرم
بابا:باشه
نیگا یه لبخند پیروز مندانه به. فرزاد زدم
لایک کامننننت
۱۱.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.