پسران هدفمند🥺💜
فصل دوم پارت پنجم.
با این ویدیو ببینید تا قشنگ تصور کنید وای خدا بی تی اس چقدر دوستمون دارن و من هیچوقت تسلیم نمیشم تا بهشون نشان بدم ارزش این محبتشون دارم شما چی؟🥺
این پارت رابطه ی آرمیها و بی تی اس:
+هی نامجون بالاخره از خر شیطان پیاده شن بذارن آرمیا رو ببینیم.
نامجون جیغ زد و گفت:میدونستم برد با ماست..
جیهوپ ادامه داد:معلوم بود آرمیا از ما حمایت میکنند من بهشون ایمان داشتم..
جیمین با غرور گفت:برای همینه ک عاشقشونم
یکدفعه یی نامجون با گریه گفت:اگ تهیونگ اینجا بود میگفت دوست دارم بچم اولین حرفی ک میزنه بگه آرمی..کجایی تهیونگ ک این موقعیتو ندیدی.؟
شوگا با غصه گفت:درست میگی دلم برای تهیونگ تنگه..
نامجون:من ناامید تهیونگ نمیکنم گروهمون باز ادامه میده.
جانگ کوک:آره ما برنده میشیم درست مثل همیشه..
فردای روز ملاقات آرمیا با بی تی اس:
آرمیا با ذوق جمع شدن تو تالار و به همدیگه میگفتن:یهووو بالاخره تلاشهامون جواب داد وای خدا چقدر خوشحالم...
یهو یکی داد زد:اومدن...
همه با ذوق جمع شدن ولی با ندیدن تهیونگ یهو یادشون اومد ک تهیونگ ۵ سال پیش از دنیا رفته تهیونگ لاورا(منم اونجا بودم )همه سعی کردن بغضشون قورت بدن..
بی تی اس روی صندلیها نشستن و جای خالی تهیونگ بدجوری تو ذوق میزد(قلب نویسنده درد گرفت پسرمم😭).
نامجون کنار صندلی تهیونگ جا گرفت و نگاه صندلی تهیونگ کرد و گفت:قول میدم انتقامتو بگیرم راحت بخواب تهیونگ...
نامجون همه این حرفها رو درحالیکه انگار خنجر رفته بود تو قلبش(این حال الان منه😭).
جین با اعتماد به نفسی ک باهاش حال گروه رو خوب میکرد از صندلی بلند شد و گفت:سلام آرمیا خیلی ممنونم ک ما رو به اینجا دعوت کردین...
همه جیغ زدن...
بی تی اس به ترتیب تشکر کردن تا نوبت صندلی تهیونگ شد نگاه ها به صندلی تهیونگ با حسرت خورد همه گریه کردن نامجونم ک هی اشکش دم مشکش بود بدتر از همه گریه کرد..
جین پوزخندی زد و گفت:اما سوپرایرز اصلی..
با این حرف جین همه با تعجب نگاهش کردن ..
جین داد زد:بیا تو...
تهیونگ وارد شد همه با تعجب نگاه تهیونگ کردن دهنشون باز مونده بود باورشون نمیشد ک تهیونگ زنده ست...
همه با نگاهی پر از پرسش نگاه جین کردن...
جین گفت:اونجوری نگاه نکنید الان میگم چیشده..
فلش بک به چند ساعت قبل از ملاقات آرمیا و بی تی اس:
جین:هی عام نامجون بهم زنگ زد و گفت قراره امشب بریم تالار دیدن آرمیا میخوای تو هم بیای؟
تهیونگ با بغض گفت:من بیام جمع سکته میکنن و گرنه دوست داشتم بیام..
جین:غصه نخور من یک نقشه یی دارم اونم اینکه یک دست کت و شلوار خوب بپوش و مخفیانه با من بیا تالار.
نظر بدین🥺💜
با این ویدیو ببینید تا قشنگ تصور کنید وای خدا بی تی اس چقدر دوستمون دارن و من هیچوقت تسلیم نمیشم تا بهشون نشان بدم ارزش این محبتشون دارم شما چی؟🥺
این پارت رابطه ی آرمیها و بی تی اس:
+هی نامجون بالاخره از خر شیطان پیاده شن بذارن آرمیا رو ببینیم.
نامجون جیغ زد و گفت:میدونستم برد با ماست..
جیهوپ ادامه داد:معلوم بود آرمیا از ما حمایت میکنند من بهشون ایمان داشتم..
جیمین با غرور گفت:برای همینه ک عاشقشونم
یکدفعه یی نامجون با گریه گفت:اگ تهیونگ اینجا بود میگفت دوست دارم بچم اولین حرفی ک میزنه بگه آرمی..کجایی تهیونگ ک این موقعیتو ندیدی.؟
شوگا با غصه گفت:درست میگی دلم برای تهیونگ تنگه..
نامجون:من ناامید تهیونگ نمیکنم گروهمون باز ادامه میده.
جانگ کوک:آره ما برنده میشیم درست مثل همیشه..
فردای روز ملاقات آرمیا با بی تی اس:
آرمیا با ذوق جمع شدن تو تالار و به همدیگه میگفتن:یهووو بالاخره تلاشهامون جواب داد وای خدا چقدر خوشحالم...
یهو یکی داد زد:اومدن...
همه با ذوق جمع شدن ولی با ندیدن تهیونگ یهو یادشون اومد ک تهیونگ ۵ سال پیش از دنیا رفته تهیونگ لاورا(منم اونجا بودم )همه سعی کردن بغضشون قورت بدن..
بی تی اس روی صندلیها نشستن و جای خالی تهیونگ بدجوری تو ذوق میزد(قلب نویسنده درد گرفت پسرمم😭).
نامجون کنار صندلی تهیونگ جا گرفت و نگاه صندلی تهیونگ کرد و گفت:قول میدم انتقامتو بگیرم راحت بخواب تهیونگ...
نامجون همه این حرفها رو درحالیکه انگار خنجر رفته بود تو قلبش(این حال الان منه😭).
جین با اعتماد به نفسی ک باهاش حال گروه رو خوب میکرد از صندلی بلند شد و گفت:سلام آرمیا خیلی ممنونم ک ما رو به اینجا دعوت کردین...
همه جیغ زدن...
بی تی اس به ترتیب تشکر کردن تا نوبت صندلی تهیونگ شد نگاه ها به صندلی تهیونگ با حسرت خورد همه گریه کردن نامجونم ک هی اشکش دم مشکش بود بدتر از همه گریه کرد..
جین پوزخندی زد و گفت:اما سوپرایرز اصلی..
با این حرف جین همه با تعجب نگاهش کردن ..
جین داد زد:بیا تو...
تهیونگ وارد شد همه با تعجب نگاه تهیونگ کردن دهنشون باز مونده بود باورشون نمیشد ک تهیونگ زنده ست...
همه با نگاهی پر از پرسش نگاه جین کردن...
جین گفت:اونجوری نگاه نکنید الان میگم چیشده..
فلش بک به چند ساعت قبل از ملاقات آرمیا و بی تی اس:
جین:هی عام نامجون بهم زنگ زد و گفت قراره امشب بریم تالار دیدن آرمیا میخوای تو هم بیای؟
تهیونگ با بغض گفت:من بیام جمع سکته میکنن و گرنه دوست داشتم بیام..
جین:غصه نخور من یک نقشه یی دارم اونم اینکه یک دست کت و شلوار خوب بپوش و مخفیانه با من بیا تالار.
نظر بدین🥺💜
۶.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.