افسون شده p8
دراکو : چی؟ ولی...احساسات توی نگاهش حرفاش رو عین حقیقت نشون میداد پانسی : هیچوقت با نگاه به کسی اعتماد نکن نگاه ها خیلی چیزها میگن که زبون نمیگه یا برعکس! با ترحم سعی نکن بهش اعتماد کنی! دراکو : ترحم؟ حتی فکر نمیکنم این احساس توی وجودم باشه! پانسی : پوزخندی زدم اما مثل دراکو ساده نیستی! دراکو : گفتم که من اون نیستم پانسی : خیلی بهش نزدیک نباش دراکو : باید به تو اعتماد کنم؟ پانسی : تو چشماش خیره شدم دراکو به من اعتماد داشت! لبخندی روی لبم نشست پانسی! پانسی پارکینسون دوست دراکو دراکو : نمیدونم فعلا به خودمم اعتماد ندارم نمیدونم چه کسی هستم؛ اورانوس : باد بین موهام می پیچید به ماه چشم دوختم و اشکی از گوشه چشمم سرخورد چشمام رو روی هم گذاشتم { دلم نمیخواد هرگز گریه کنی بهم نگاه کن لبخند بزن اورانوس : اما نمیتونم دراکو : چرا؟ اشکات رو پاک کن به ماه نگاه کن من هروقت دلم واست تنگ میشه به ماه خیره میشم! اورانوس : لبخندی روی لبم نشست دراکو : لبخندی زدم نبینم دیگه ناراحت باشی ستاره ها رو نگاه کن هر وقت ناراحت بودی یادت باشه خدا حواسش بهمون هست اورانوس : به ماه چشم دوختم پس از این به بعد هر وقت دلم واست تنگ شد به ماه خیره میشم! دراکو : دستمو روی موهاش کشیدم و نفس عمیقی کشیدم } به ماه چشم دوختم ولی من دلم واست تنگ شده تو الان بهم نزدیکی اما خیلی دوری تو ازم دوری!
۴.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.